گر بدینسان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را
به رسوایی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست...
...
گر بدینسان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود
چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک...
بیرادران، خوایران هندی... خو شوما به مو علاقه مندی؟ خو مویم به شوما علاقه مندم... خوایشمندم لطفا اینقدر با آدرس ایمیل مو ایور اور رجیستر نکنید... بخداااااااا میل باکسم پر ایمیل شماس...
نشتیات بدینوسیله از مسوولین باشگاه استقلال تیم محبوب خود درخواست میکند که هر طور شده سریعتر به وضعیت مشکلات جناب آقای لئوناردو پادوانی رسیدگی نمایید. ایشان برای موفقیت تیم از جان خود مایه گذاشته اند و خیلی قبیح است که حقوق و دستمزد خود که حداقل سهم ایشان از باشگاه استقلال میباشد را دریافت نکرده باشند. با احترام. میم. ح. میم. دال.
مثل دیوار است تمنای پر صدای قطره
ها
مثل باران است
مثل باران است
پر صدای ...
پر صدای بی بهای قطره ها
چه کسی نظاره میکند؟
چه کسی؟
چه کسی؟
چه کسی؟
پربهای قطره ها...
چه کسی از پس دیروز؟
فنای من را؟
از کجا؟
چه کسی؟
...
آشفته مثل مرده ها...
مرده مثل...
زنده ها...
گذرگاهی صعب است زندگی ، تنگابی در تلاطم و در جوش. ایمان ، یکی چشم بند است ، دیواری در برابر بینش . به خیره مگو که ایمان کوه را به جنبش در می آورد من کوه بیجان نیستم ، انسانم من ! سنگ مقدس در این جهان بسیار است . صیقل خورده به بوسه های لبان خشکیده از عطش . ایمان به جسم بیجان روح میبخشد ، لیکن من جسم بیجان نیستم انسانی زنده ام من . من نابینایی آدمیان را دیده ام و توفیدن گردباد را بر عرصه پیکار ، من آسمان را دیده ام و آدمیان را سرگردان به مِهی دودگونه فروپوشیده ، مرا به ایمان ، ایمان نیست . اگر اندوهگینت می کند بگو اندوهگینم . حقیقت را بگو ، نه لابه کن نه ستایش. تنها به تو ایمان دارم ای وفاداری به قرن و به انسان ! توان تحملت ار هست شکوه مکن . به پرسش اگر پاسخی می گویی پاسخی درخور بگوی . در برابر رگبار گلوله اگر می ایستی مردانه بایست . که پیام ایمان و وفا بجز این نیست. (ایلیا ارنبورگ – ترجمه : احمد شاملو )
اوصیکم بالبلی استیشن، فیها دکمات المتعدد و فی اوری جیم ترکیبات دکمات المفید!
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
انگار من خواب تشریف دارم... نمیدانم... ندیده ام... حس نکرده ام... در ذهنم توهمات خاصی جاری است... اصلا حواسم نیست... خیلی خب باشه... میتونم حواسمو جمع کنم... ده تا سیب دارم... هشت تاشو یک نفر خورده... دو تا سیب مانده... یکی از دو تا سیب گندیده... سر آن یکی هم دعواست... وسط دعوا هم همه دارند نرخ تعیین میکنند... حواسم باید به خیلی چیزها جمع باشد... ولی نمیتوانم... مجبورم من هم سر آن یک عدد سیب با همه دعوا کنم... تازه راحت هم نیست... همان یک عدد سیب کلی صاحب دارد... صاحب اصلی آن هم کسی است که هشت تا سیب را یکجا برداشته... بیشتر نمیتوانم حواسم را جمع کنم... انگار همه دارند توی دنیا دور باطل میزنند... بعضی ها هم اسم خودشان را گذاشته اند پروردگار متعال و دارند وسط دور باطل معرکه میگیرند... اسم این دور باطل را گذاشته اند سیاست و ماهایی که از سیاست بیزاریم حتما باید برویم جهنم... به خاطر کار پوچ سیاسی و عقاید پوپولیستی برخی در دنیا تا پای جان هم مبارزه میکنند... نمیدانم شاید معجزه ای دیده باشند که اینقدر بر عقاید خودشان استوارند... ولی یک چیز را در زندگی من هم یاد گرفته ام... مردن بدیهتا از تحمل خیلی چیزهای زندگی ساده تر است... مثلا اگر آدم بمیرد دیگر نیاز ندارد نگران پول درآوردن باشد... یا نگران وضعیت خودش در جامعه یا چیزهایی از این قبیل... خب خدا را شکر که جامعه ما رو به انحلال است... یعنی چه؟ یعنی در جامعه ما کسانی که پولهای قلمبه را درو میکنند هیچکدامشان شبیه من نیستند... نگاه کن! من خدا را در پستوی خانه نهان میکنم... آنها خدا را جار میزنند... نگاه کن... من از طرف خدا مسوول به اصلاح دیگران نیستم ولی آنها باید همه دنیا را به خودشان شبیه کنند... نگاه کن به نظر من کلاسیک و پست مدرن با هم تفاوتی ندارند... کلاسیک همان پست مدرن است چون در زمان خودش کلی هم پست مدرن بوده است... خیلی خب... قبول دارم پست مدرن گازش را گرفته است و دارد میرود... خیلی هم پشت سرش را نگاه نمیکند... خب پشت سر مگر چه خبر است؟ مگر ما کوریم؟ اصلا مگر سهراب سپهری نگفته پشت سر باد نمیآید؟ پشت سر خستگی تاریخ است... اصلا به درک... سهراب سپهری هم چرند گفته... اصلا سهراب سپهری هم مثل من جهان سومی بوده... خلاصه سرتان را درد نیاورم... مردم دنیا احساس تنهایی میکنند... مردم دنیا احساس بدبختی و محرومیت میکنند... مردم دنیا بیشتر از همیشه احساس بی پولی میکنند... اعداد و ارقام همگی ساختگیست... مثلا همین که میگویند سفره مردم کوچکتر شده و از این قبیل مسائل... مثلا خیلی ها هنوز میخواهند نفت را سر سفره ملت ببخشید املت نه یا چیزی شبیه به آن.... یا همان افراد بیاورند و بعد سرشان کلی گول بمالند... خدای من... مگر چقدر ایراد دارد که من بلد نباشم سر کسی گول بمالم؟ یا بلد نباشم تا سرحد مرگ با کسی مبارزه کنم؟ گفتم که... حواسم اصلا سر جایش نیست... انگار دارم برای برنامه پنجساله صدم برنامه ریزی میکنم... خب ولی در آن صورت خیلی خوب موفق شده ام سرم گول مالیده باشند... و دیگر خطری از جانب من متوجه ده شلمرود نباشد... ولی خب مسلما باز هم آنطور نیست... و باز هم توی ده شلمرود حسنی تک و تنها نیست... و باز هم موی بلند... روی سیاه... ناخون دراز... واه واه واه...
عفو بین الملل در نامه ای به ابراهیم رییسی خواستار توقف اعدام سه متهم اعتراضات آبان ماه شد... شنیده ها حاکیست......
برادر رهسپار خلوتی؟ جویای راه به خویشتنی؟ پس دمی بمان و به من گوش فرا بده.
خود را آزاد می خوانی؟ می خواهم اندیشه فرمانروا بر تو را بشنوم نه این را که از یوغی رها شده ای.
آزاد از چه؟ زرتشت را با این چکار؟ اما چشمانت باید به روشنی مرا خبر دهد: آزاد برای چه؟
آیا «نیک و بد» خویش را به خود توانی داد و ارده خویش را چون قانونی بر خود توانی آویخت؟ قاضی خویش توانی بود و کیفرخواه قانون خویش؟
جهان گرد پایه گذاران ارزشهای نو میگردد... با گردشی ناپیدا! اما مردم و نام گرد بازیگران میگردند... چنین است راه و رسم جهان!
آه ای یقین گم شده، ای ماهی گریز
در برکه های آینه لغزیده تو به تو!
من آبگیر صافیم، اینک! به سحر عشق،
از برکه های آینه راهی به من بجو!
You, know, I really like people such as Ernest Hemingway and Paul Auster...
رهبر معظم انقلاب به نظرم خیلی جهتگیری مناسبی داشتند در باره مراسم عزاداری در دوران کرونا که به نظرم جا داره از ایشون به خاطر این نوع موضع گیری تشکر کنیم.
به من این را بارها گوشزد کرده بودند که ونکوور شهری است که هرگز نباید ترکش کرد. و من اصلا این را جدی نگرفته بودم. بعدها البته فهمیدم اما خب دیگر خیلی دیر شده بود... باید حساب خودم را با خیلی چیزها در زندگی سوا میکردم تا بتوانم فقدان بزرگ ونکوور را در زندگی تحمل کنم... خودم را بیهوده یافتم... ولی زندگی را بار دیگر دریافتم... و روی پاهای خود ایستادم... و لنگان لنگان دوباره باز راه رفتن آموختم... خاطره ای که هرگز فراموشش نخواهم کرد. خاطره ای که در کل زندگی مرا به دو نیم تقسیم کرده است... خاطره ای فراموش نشدنی... شبیه چیزهایی از قبیل متالیکا و پینک فلوید و رادیو هد و لئونارد کوهن و کلینت ایستوود و ناتالی پورتمن ...
We both know you are so tired and sick of being the president of the United States and you deeply miss your real estate business! so Please take it easy...
Ladies and Gentelemen, I just want to mention one more time that I would like to provide my support for Joe Biden to become the next president of the United States. OK, so you maybe thinking who the hell I am to provide such a support! well as a matter of facts I know how to support him. I am the kind of person who is in touch with ghosts and ghosts will take this message to Joe Biden and to the United States of America and I know that I supported trump in the previous elections but first of all, that was a just a big mistake... and second of all Joe Biden is way better than Trump and Hilary Clinton both... I dont care if I am a Democrat or a Republican! I was not born in the United States, I probably know nothing about it. I wouldnt even see in my dreams that I become a US citizen. But probably that would have been a mistake because probably Iran despite all of its difficulties, is still cooler than the United States! But United States is very cool too with such a great history. but the thing about the United States that I hate the most, is that it is so harsh in the world!
نشتیات بدینوسیله از تمامی مسوولین درخواست عاجزانه مینماید که لطفا هر چه سریعتر به وضعیت مشکلات جناب آقای عادل فردوسی پور رسیدگی نمایید. با احترام، میم. ح. میم. دال.
Joe, Mo doesn't have a credit card but he is all in for you...
خب در اخبار آمده است که کارگران نیشکر هفت تپه بار دیگر هم به علت به عقب افتادن حقوقشان دست به اعتراض زدند... حتی سینه زنی کردند... اینهمه بی توجهی مسوولین به این عزیزان واقعا جای تعجب داره!
دوستای صمیمی... کارای قدیمی...