لکن آن چیزی ر که شما بدنبال آن هستید کلا مال خره! لکن خر آنطور است که شما باید همواره در زندگی بدنبال ارزشهای خودتان باشید نه چیز دیگر ر
میگه : عیب رندان مکن ای زاهد پاکیییییییزه سرششششتتتتت،،،، که گناه دگران بر تو نخواااااهننننند نوششششتتتتت،،،
چی دیگه آهان: سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنییییییییمممممم،،،،
آهااااااا دیگه چیییییی: لنگی برو گم شو، لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،لنگی برو گم شو،
مورد داریم خودش ارتشیه، زنش سپاهیه، آقا پسرشون عب داره! خب خرمگس لازم نیست دیگه واسه من ترشی بیاری! ایژون خودش ما را از شر امثال شما در امان بدارد!
حالا برخی به ایژون اونقدر ایراد میگیرن که مثلا یعنی چه که ایژون این کارهارو میکنه و معنیش چیه؟ خب من خیلی دیدم همه منظور ایژون رو متوجه نمیژن. بذارید من یه بار بگم که همه منظور ایژون رو متوجه بژن. ایژون میگه من از خاتمی کار درست ترم. همین. ایژون میگه اگه من نبودم ژوما به هیج عنوان تحمل اینهمه خرمگس رو ندادشتید... و همین!
Is it only me? Or fifa 23 keeps playing old fifa songs? Does it have to do with the worldcup? Or they are just trying to be nostalgic?
من همین الان شنیدم که پتی پری عزیزم گفته اگه به من پاسپورت بدید من میام برای تیم ملی ایران بازی میکنم. اولا که یه نصیحت بکنم که برادر هیچوقت همچین کاری نکن بخصوص تو که اینقدر بسکتبال خوب بازی میکنی، زندگیتو اینجا حروم نکن، برو خارج از استعدادت استفاده کن. یک موی گندیده تو میارزه به هشتاد میلیون نفر ایرانی!
من اخیرا شنیدم گوگوش اومده یه اظهاراتی کرده و به هشتاد میلیون ایرانی نسبت داده که من کاملا مخالفم به هیچ عنوان هشتاد میلیون ایرانی شایسته این صحبتها نیست. بیاین اصلا منو خفه کنید خلاص شید. من نمیدونم شما چتونه تو زندگی؟ سنتی و صنعتی رو با هم میزنید که اینجوری فکر میکنید یا چی؟ من به نظرم یه موی گندیده سلطان به کل آهنگهای گوگوش می ارزه،،،،
میگن تو کره اومدن جشن هالووین بگیرن، ترقه منفجر شده صد و پنجاه نفر مردن، این دیگه هالووینش خیلی واقعی بود! شنیدم برخی هموطنانمان نیز در این جشن به شهادت رسیدن که روحشان شاد یادشان گرامی!
و چهره ی شگفت
از آن سوی دریچه به من گفت
” حق با کسیست که می بیند
من مثل حس گمشدگی وحشت آورم
اما خدای من
آیا چگونه می شود از من ترسید؟
من، من که هیچگاه
جز بادبادکی سبک و ولگرد
بر پشت بام های مه آلود آسمان
چیزی نبوده ام
و عشق و میل و نفرت و دردم را
در غربت شبانه ی قبرستان
موشی بنام مرگ جویده ست ”
و چهره ی شگفت
با آن خطوط نازک دنباله دار سست
که باد طرح جاریشان را
لحظه به لحظه محو و دگرگون میکرد
و گیسوان نرم و درازش
که جنبش نهانی شب می ربودشان
و بر تمام پهنه ی شب می گشودشان
همچون گیاه های ته دریا
در آن سوی دریچه روان بود
و داد زد
” باور کنید
من زنده نیستم ”
من از ورای او تراکم تاریکی را
و میوههای نقره ای کاج را هنوز
می دیدم، آه، ولی او…
او بر تمام این همه می لغزید
و قلب بی نهایت او اوج می گرفت
گویی که حس سبز درختان بود
و چشمهایش تا ابدیت ادامه داشت
حق با شماست
من هیچگاه پس از مرگم
جرات نکرده ام که در آیینه بنگرم
و آنقدر مرده ام
که هیچ چیز مرگ مرا دیگر
ثابت نمی کند
آه
آیا صدای زنجره ای را
که در پناه شب، به سوی ماه می گریخت
از انتهای باغ شنیدید؟
من فکر می کنم که تمام ستاره ها
به آسمان گمشده ای کوچ کرده اند
و شهر، شهر چه ساکت بود
من در سراسر طول مسیر خود
جز با گروهی از مجسمه های پریده رنگ
و چند رفتگر
که بوی خاکروبه و توتون می دادند
و گشتیان خسته ی خوابآلود
با هیچ چیز روبرو نشدم
افسوس
من مرده ام
و شب هنوز هم
گویی ادامه ی همان شب بیهوده ست
خاموش شد
و پهنه ی وسیع دو چشمش را
احساس گریه تلخ و کدر کرد
آیا شما که صورتتان را
در سایه ی نقاب غمانگیز زندگی
مخفی نموده اید
گاهی به این حقیقت یأسآور
اندیشه می کنید
که زنده های امروزی
چیزی به جز تفاله ی یک زنده نیستند؟
گویی که کودکی
در اولین تبسم خود پیر گشته است
و قلب، این کتیبه ی مخدوش
که در خطوط اصلی آن دست برده اند
به اعتبار سنگی خود دیگر
احساس اعتماد نخواهد کرد
شاید که اعتیاد به بودن
و مصرف مدام مسکن ها
امیال پاک و ساده و انسانی را
به ورطه ی زوال کشانده ست
شاید که روح را
«به انزوای یک جزیره ی نامسکون
تبعید کرده اند
شاید که من صدای زنجره را خواب دیده ام
پس این پیادگان که صبورانه
بر نیزه های چوبی خود تکیه داده اند
آن بادپا سوارانند؟
و این خمیدگان لاغر افیونی
آن عارفان پاک بلنداندیش؟
پس راست است، راست، که انسان
دیگر در انتظار ظهوری نیست
و دختران عاشق
با سوزن دراز برودری دوزی
چشمان زود باور خود را دریده اند؟
اکنون طنین جیغ کلاغان
در عمق خواب های سحرگاهی
احساس می شود
آیینهها به هوش می آیند
و شکل های منفرد و تنها
خود را به اولین کشاله ی بیداری
و به هجوم مخفی کابوس های شوم
تسلیم می کنند
افسوس
من با تمام خاطره هایم
از خون که جز حماسه ی خونین نمی سرود
و از غرور، غروری که هیچگاه
خود را چنین حقیر نمی زیست
در انتهای فرصت خود ایستاده ام
و گوش می کنم: نه صدایی
و خیره میشوم: نه ز یک برگ جنبشی
و نام من که نفس آن همه پاکی بود
دیگر غبار مقبره ها را هم
بر هم نمی زند
لرزید
و بر دو سوی خویش فرو ریخت
و دست های ملتمسش از شکاف ها
مانند آه های طویلی، به سوی من
پیش آمدند
سرد است
و بادها خطوط مرا قطع می کنند
آیا در این دیار کسی هست که هنوز
از آشنا شدن
با چهره ی فنا شده ی خویش
وحشت نداشته باشد؟
آیا زمان آن نرسیده ست
که این دریچه باز شود باز باز باز
که آسمان ببارد
و مرد، بر جنازه ی مرد خویش
زاریکنان نماز گزارد؟
شاید پرنده بود که نالید
یا باد، در میان درختان
یا من، که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تاسف و شرم و درد
بالا می آمدم
و از میان پنجره می دیدم
که آن دو دست، آن سرزنش تلخ
و همچنان دراز به سوی دو دست من
در روشنایی سپیده دمی کاذب
تحلیل می روند
و یک صدا که در افق سرد
فریاد زد ”
خداحافظ
لکن شما همان مردم آشغالی هستید که لب دریا، توی رودخونه، وسط کوه، همه جا آشغال ریخته اید، لکن شما همان مردمی هستید که طبیعت این مملکت ر نیز به لجن کشیده اید، لکن شما از من چه توقعی دارید ر
میگم یعنی ملتی که هنوز بعد اینهمه مدت به نتیجه نرسیده که باید بجای مصطراب از توالت فرنگی استفاده کرد خب باید به قول یارو گفتنی رید توش دیگه، چه توقعی دارید؟
ببخشید من حرفهای سلطان رو خوندم و واقعا ناراحت شدم که چرا درباره مردم ایران اینطوری حرف زد. ولی بذارید مثلا بگم فروغ فرخزاد گفته پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است،،، بعد اصلا خیلی از مردم ما نمیفهمن پرواز یعنی چی؟ پرنده یعنی چی؟ یعنی چی که پرنده مردنی است؟ یعنی ما همه قراره بمیریم؟ پشماااااااااااااممممم!
بعد میرن میگن این فروغ فرخزاد آدم جلف سبکی بوده.... یعنی تقصیر منه که بعضی مردم بیشعور ایران در مورد شاعره به این بزرگی در حد یابو صحبت میکنن؟ یعنی ما همچین بانوان گرانبهایی در کشورمون نداشتیم؟ یعنی من حتما باید برم با امثال مایلی سایروس ازدواج کنم تا شما آدم بشین؟ یعنی همینجوری شما آدم نیستید؟
به نظرم تیم استقلال تنها در صورت پیروزی در بازی امروز میتونه به قهرمانی در این فصل امیدوار باقی بمونه و در غیر اینصورت شانسی برای قهرمانی استقلال قائل نیستم، میدونم خیلی زوده هنوز ولی این یک فینال زودرس هست!
در مملکتی زندگی میکنیم که وسط مجلس ترحیم شخصی که وسط بیابان هست کلی پلیس و ضد شورش حضور پیدا میکنه ولی امنیت شاهچراغ کاملا باد هوا هست و کسی حواسش به تروریست ها نیست!