سیاست، به خودی خود، نمیتواند زاده چیز دیگری جز جنگها و نفرتهای اجتماعی بشرپباشد، پس سیاست به خودی خود چیز مزخرفی است! اما مزخرف دانستن زندگیست که کفر است! و گناهی نابخشودنی در پیشگاه خداوند!!! پس همزادپنداری مردم یک جامعه با یک سیاستمدار، اشتباه است، چرا؟ چون سیاستمدار در جایگاه سیاسی خویش بدیهتا شخصی دیگر است و نمیتواند در جایگاه سیاسی به حرف دل خود برسد! چرا؟؟؟؟ چون سیاست ذاتا چیز مزخرفی است! عشق و علاقه به چیز مزخرفی خوب نیست! عشق و علاقه به چیز مزخرفی انسانی نیست! همزادپنداری با سیاستمدار شرک، و ظلم به خویشتن است!!! و ظلم به خویشتن در پیشگاه پروردگار گناهی نابخشودنی است! حال سوال آن است، که تا چه اندازه همزادپنداری سیاستمدار با فرهنگ عامه جامعه میتواند به سود شخص خود سیاستمدار و به سود عامه جامعه هر دو شود، که واقعا جای فکر دارد! پس همزادپنداری با سیاستمدار در پیشگاه خداوند گناهی نابخشودنیست ولو اینکه آن سیاستمدار مقام معظم رهبری باشد! ذت زیاد!