ببینید من به عنوان نویسنده این وبلاگ همیشه دلم میخواست یه چیزی رو برای همه اعتراف کنم. اما موقعش هیچوقت نرسیده بود. امروز که بحث از نسل چهارمی ها شد دلم میخواد الان موقع مناسبی برای این اعتراف باشه!!! لکن ججیج مجمل! من خودم میدونم، توی این زندگی ججیج مجمل کسی جز خود من نیست! و همونطور هم که قبلا در مورد حرف حسین رضازاده صحبت میکردم که میگفت اگر بری پیش اما رضا و از ته قلب چیزی رو ازش بخوای بهت میده... خب شاید برای خیلی ها این حرف در حد جوک به حساب بیاد و من حتی خودم بهشون حق میدم! ولی این چیزی بود که دقیقا برای خود من اتفاق افتاد!!!! من سال قبل از کنکور رفتم حرم امام رضا و از ایشون خواستم من توی کنکور موفق بشم و بعدش هم قول دادم که در ازای اون به مردم ایران خدمت کنم! خب این چیزی بود که واقعا برای من در زندگی اتفاق افتاد و حداقل من خودم میدونم که این رو با گوشت و پوست و استخوان و مغز استخوان خودم هم توی زندگیم حس کردم!!! شاید تنها جایی که به اندازه اون میتونه وحشتناک باشه چاه زنخدان باشه! البته من خب علاوه بر این جوکی براتون تعریف کردم توی زندگیم به خواست خودم توی چاه زنخدان هم رفتم!!! به هر حال احساس میکنم که امام رضا حداقل در زمانه ما مهمتر باز چاه زنخدان باشه و تاثیرش هم روز جامعه بیشتر باشه. حالا اصلا مشخصه من قراره یه چیزی رو اعتراف کنم و هی دارم متنو کشش میدم و درباره امام رضا و این حرفها صحبت میکنم. خب بله درسته به نظرم باید واقعا در همون مورد صحبت کرد! حالا مثلا الان یهویی جوگیر شدم یه لحظه رفتم بالای منبر! ببینید من به هر حال چیزی که میخوام اعتراف کنم این هست.... من میدونم که خودم ججیج مجمل هستم!!!! اما ببخشید خیلی آدمهای کمی در دنیا وجود داشن که بتونن به من در طول زندگیم خیلی درست و حسابی حال داده باشن.... حالا اصلا وقت اضغاث احلام گفتن نیست.... من میدونم خدا هم توی زندگی با من شوخی داره!!!! مطمئنم که این برای من یه جریمه محسوب میشه و حتما هم توی پاچه من خواهد رفت!!!! آدم که نباید توی زندگیش هر هر بخنده! من الان دارم اینجا در دیدگاه همگان پروردگار متعال رو باهاش شوخی میکنم و حتما هم باید انگاری توقع داشته باشم که پروردگار متعال نسبت به این گستاخی بیتفاوت بشینه!!!! حتما دردسرشو شب قبر احتمالا میکشم.... نمیدونم شب قبر میگن یه چیز هولناکیه و شب قدر هم میگن از هزار سال عبادت بهتر است!!!! خب، این حرفها رو بذاریم کنار.... شما میدونید که شب قدر با توجه به تقویم قمری محاسبه میشه؟ من کاری ندارم.... شب قدر حتما از هزار شب بهتر است.... و مطابق تقویم قمری اونها یعنی اعراب عربستان سعودی اون موقعی که اون اتفاق مهم افتاده مطابق با تقویم خودشون سعی کردن تکرار شونده کنن... ولی مساله این هست.... الان مسلما همه چیز زندگی اعراب مطابق تقویم قمری نیست.... چون بدیهتا فصل ها که مهم هستند.... بعد از کجا معلوم فرکانس تکرار شوندگی اون واقعه هر سال باشه.... یا فرکانس تکرار شوندگی اون واقعه متغیر نباشه!!! چیزی که بدیهی هست این هست که قدرت و اهمیت اون واقعه در طول تاریخ بله خب خیلی مهم بوده.... پس اون واقعه جاودانی هست.... حالا ما چطور میتونیم خودمون رو به اون واقعه شب قدر وصل کنیم؟ البته چون شب قدر یک شب خاصی از ماه رمضان رخ داده، شاید فکر کنند که شب قدر رو اگر همون موقع بخوان زیباتر هست و از اونجایی که معتقدند خدا به دعای بندگان خودش گوش میده،،،، همه با هم در اون موقع زیبا که شب قدر هست اون حرکت بسیار زیبا رو انجام میدن و قرآن به سر میگیرند و القوس القوس میخونن!!!! خب بگذریم.... من شخصا به شب قدر اعتقاد کامل دارم اما فکر نمیکنم دستیابی بهش اونقدر ها هم ساده باشه.... اگر اینطور هست من همینجا دعا میکنم.... خداوندا توان فهمیدن اهمیت دقیق شب قدر را به من عطا فرما... و مرا طوری هدایت کن که شب قدر را به خوبی شیرفهم شوم!!! البته من خب خیلی نگرانی زیادی توی زندگیم ندارم اما باز معتقدم که آدم باید هنوز تقوی پیشه کنه!!!! من مهمترین چیزی که در اسلام میتونم بگم واقعا از خدا همونطوری خواستم و همونطوری هم تونستم بفهممش واقعه عاشورا هست.... و واقعا مطمئنم که در واقعه عاشورا اگر من هم بجای امام حسین بودم هیچوقت نمیتونستم بیشتر ضالگی رایج در زندگی رو رعایت کنم،،،، اما خب اگر من اونجا بودم میرفتم پیش امام حسین سوال میکردم که آیا من برام به نظر ایشون خوب هست که در رکابش بجنگم یا نه!!! و تصمیم گیری رو به خود ایشون موکول میکردم... میتونم حدس بزنم چه جوابی میداد.... حتما جواب میداد برام خوبه که در رکابش بجنگم!!! اما در دنیای امروز.... جمعیت دنیا بیشتر شده... و برای پیروان راستین راه حقیقت هم این امکان وجود داره که تا حدی از برخی امکانات که بعضا قابل توجه هم هست در دنیا بهره مند باشن.... خب من نمیخوام کسی رو فریب بدم.... من در زندگیم امکانات بسیار خوبی از همه نظر در اختیارم بود.... و من از خیلی از اون امکانات استفاده کردم.... اما خب میدونید.... بعضی وقتها آدم بدون اینکه خودش بدونه ممکنه از امکاناتی که میتونه استفاده کنه ولی براش خوب نیست !!!! همین میشه که آدم مجبور میشه خودشو توی زندگی نجات بده!!!! اون موقع هست که مجبور میشه دنبال یک ناجی بگرده،،،، یک ناجی تاریخی .... دلم میخواد بگم که ناجیان تاریخی بشری همچون امام حسین و چگوارا و فردریش نیچه به نظرم در زندگی من بیش از همه به من کمک کردند تا بتوانم از رفتار اونها الگو بگیرم و مسیر و تاثیری را شاید فراهم کنم که امثال امام رضا بتوانند کراماتشان را در جهان هستی به انسانها عرضه کنند.... چرا که زندگی با کرامات آنها مسلما زیباتر است.... نمیدونم این خودش یه جورایی واسه خودش اضغاث احلام بود.... شایدم دیگه هیچوقت توی زندگیم اضغاث احلام نبینم.... اما مطمعنم اون خوابی رو که هفت شب متوالی پشت سر هم دیدم... و اون حس برق گرفتی که توی خواب داشتم تا اینکه عین هر هفت شب رو تونستم در نهایت به اراده خودم از خواب بیدار شم.... نمیدونم.... به اون هیچوقت نمیتونم بگم اضغاث احلام!!! دوست داشتم نسل چهارمی هم این چیزها رو بدوننن.... ببیییینننن.... من ججیج مجملم.... من حس نمیکنم حق دارم با توجه به همه این چیزهایی که براتون تعریف کردم ججیج مجمل باقی بمونم.... پس بیرادر مو،،،، خوایر مو،،،، مو ا ای خدافظی ا قدرت اصا نگرانی نبیم....