نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

۷ - انوش و سیروس

خب از خونه سیروس که برمیگشتم خونه کلی به قضیه این خانواده فکر کردم... گفتم که، من از اونجور آدمهاشم که کافیه کسی رو یه بار ببینم تا بگه ف منم بگم فرحزاد! سیروس زحمات زیادی برای موفقیت خانواده کشیده... اما احتمالا بعد از مدتی خسته شده و چراغ زندگی توی خانواده شروع کرده به سوسو زدن... و این باعث کسالت و افسردگی و رکود همه چیز شده... این وسط کی باید نقش فعالتری بازی میکرده؟ خب بدیهتا پسر بعدی خانواده انوش!!! انوش هم اومده و پاشو گذاشته روی گاز و به خودش حق داده که حریصانه هر کاری که دلش میخواد انجام بده چون سیروس دیگه از ادامه اوضاع ناتوان بوده.... خب بدیهتا انوش توی سنی بوده اون موقع که دلش میخواسته به قله قدرت خودش برسه و قطعا پاشو روی دم سیروس هم گذاشته و این باعث ناراحتی سیروس شده...


اما خب بدیهتا همونطور که خود سیروس هم گفت، نقش سیروس به قدری پررنگ بوده که زور انوش به سیروس نمیرسیده... اینه که احتمالا انوش شروع کرده به حذف آدمهای سیروس و سپید هم به طبع وقتی باباش داشته اون کارهارو میکرده زنده بوده و وقتی انوش حواسش نبوده برای خودش قدرت جمع میکرده... انوش آدمی مثل منو دوست داره اما چیزی که هنوز برام کاملا مبهمه اینه که سپید واقعا چشه که اینطوری برای همه شمشیرو از رو بسته؟


انوش احتمالا از قدرت سیروس هم تونسته سوءاستفاده کنه و برخلاف میل سیروس کارهایی کنه که به سیروس فشار بیاره و سیروس رو گوشه نشین کنه و مستبدانه کارهایی کنه که باب میل سیروس نبوده... در این میان حتما از ذکاوت دخترهاش هم برای موفقیتش استفاده کرده! و شاید حالا ناراحتی سپید از انوش، سیروس و کل خانواده به این دلیل هست که زیادتر از اون چیزی که باید توی زندگی بهش فشار اومده اما اونقدری که باید مورد احترام قرار نگرفته و سعی کرده از قدرت خودش استفاده کنه و تخته گاز بره!!! اما ملیکا چی؟ ملیکا از سپید 4 سال کوچکتره و مسلما به اندازه سپید قدرت نداره.... و از طرفی ملیکا حتما هنوز به قدرت پدر و عموش بیشتر از سپید نیاز داره... به هر حال سپید یا درست فکر میکنه یا اشتباه اما خب سپید مگه غیر از ازدواج کردن توقع دیگه ای داره؟ و این هم یک توقع کاملا معقول هست که کسی نمیتونه حرفی روش بزنه!!!


گفتم دو جور آدم پفیوز داریم.... البته خب بدیهتا هر جور آدم پفیوزی برای رسیدن به موفقیت مجبوره که از حداقل سفتی و محکمی برخوردار باشه و بدون اون حداقل نمیشه به جایی رسید... انوش خیلی پفیوزه ولی به انوش هم میشه حق داد.... انوش سیروس نیست! و بعد از اینکه چراغ خانواده به سوسو زدن افتاده انوش مجبور بوده خودش دست به کار بشه... انوش زیاد گاز میده و بیشتر بنزین مصرف میکنه! انوش حریصتر از سیروسه... اما سیروس به لطف سنگ بودن خودش میتونه توی سیاست قویتر از انوش عمل کنه... انوش میتونه پول بیشتری برای خانواده کسب کنه، ولی سیروس میتونه به لطف قویتر بودن خودش سیاست بهتری برای بلند مدت بچینه.... اما خب سیاست مگه چقدر مهمه؟ حتی به قیمت اینکه زندگیمون زهر مار بشه؟ خب بدیهتا سپید دلش نمیخواد مثل زهرمار زندگی کنه و با سیروس مشکل داره... از طرفی فشار بیش از حدی که از طرف انوش به سپید وارد شده مناسب سن سپید نبوده بخصوص که سپید یه دختر مجرد بوده و مجبور بوده در خدمت پدرش باشه.... حالا سپید شاکیه و انوش دنبال اینه که برای سپید شوهر مناسب پیدا کنه.... اما کیه که ندونه انوش به نهایت آدم پفیوزی هست؟ باید کاملا مراقب باشم 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.