نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

در اخبار آمده است که

در اخبار آمده است که دادستانی ایتالیا ادعا کرده است یک بار مواد مخدر شیشه به ارزش یک میلیارد یورو که متعلق به حزب الله لبنان بوده است را کشف کرده است... استغفرالله... یا دادستانی ایتالیا دروغ گفته و اینها تلاش کافرین و دول منحط ایشان برای تخریب چهره سربازان حقیقی و مخلص امام زمان میباشد... یا اینکه با این حساب دیگه به حزب خدا هم اعتباری نیست و همه ول معطلیم... به هر حال چه حزب خدا قاچاق مواد مخدر نافرمی مثل شیشه کرده باشد و چه دول معتبر و بزرگی مثل ایتالیا دروغ پراکنی کرده باشد... در هر دو حالت ما ول معطلیم و به قول یارو گفتنی اوضاع خیلی خیطه خیلی...

بچه های گلم

انکار، دروغ، فریب، پافشاری بر باطل، عقاید کورکورانه، دست کم گرفتن انسانیت، به هر وسیله ای دست زدن برای توجیه خود، ایراد خود را به دیگری نسبت دادن، مفید نبودن و زیر سوال بردن افراد مفید، ذلیل کردن هنرمندان، ذلیل کردن متفکران، ذلیل کردن تفکر (‌یک ساعت فکر از هفتاد سال عبادت بهتر است)، ماهی گرفتن از آب گل آلوده و و و و و و و و ... بچه های گلم هر کی بتونه این کارها رو نکنه یکی یه آبنبات به همتون جایزه میدم...

قضیه ازدواج من با تیلور سوئیفت!


خب حتما قبلا بهتون گفته بودم که قضیه ازدواجم با ناتالی پورتمن حسابی جدی بود... ولی خب چکار میشه کرد که ناتالی پورتمن هم شوهر داره و هم بچه داره و خلاصه وسط طلاق و طلاق کشی اصلا به آدم نمیچسبه که بخواد با کسی ازدواج کنه... اما به طور جدی اینبار قرار شده با تیلور سوئیفت ازدواج کنم و اگر همه چیز خوب پیش بره به حول و قوه الهی اینبار دیگه به هیچ عنوان مجرد نمیمونم...

در اخبار آمده است که

در اخبار آمده است که عده ای نام محمدرضا شجریان را از خیابانی پایین کشیدند و نام شهید هسته ای را بر خیابان نهادند... خب این نوعی توهین به ملت ایران هست چون خیابان که زیاد بود نام شهید هسته ای را بر خیابان دیگری مینهادید!

حقیقت

ترس وجودش را فرا گرفته است

ذهنش را و روحش را

همه کلماتش را

آنکه بجای حرف زدن با گلوله سخن میگوید

گلوله سخن میگوید!

نه چندان نو که بتوان بر سر در خانه ای آویخت

نه چندان زیبا که بتوان مسجدی با آن کاشی کرد

اما مگر تفنگها نبودند؟

مگر همین تفنگها نجاتمان ندادند؟

***************************

عدالت در روح جهان جاریست

روزی روزگاری باز خواهم گشت

در هیبت صدایی

آنچنان که دنیا را معنی داده ام

عمرم اما شاید به آن روز قد ندهد!

من با چشمهای بسته دعا میکنم!

**************************

گمان کردند شاید 

با زور بتوان حقانیت چیزی را ثابت کرد

و شیطان لبخند زد

تفنگها بت شدند

و جنون آغاز شد!

جنونی در راه اندیشه ها

چه تناقض مضحکی!

و ذهن که باید دریچه ای رو به فردا باشد

آنچنان در هیاهوی جنون آمیز

غبار گرفته است

که بدیهی ترین چیزها نیز

دشوار مینماید!

***************

جماعت کودکان ناراضی

جماعت بیگانگان

جماعت اغتشاشگر

جماعت بیهودگان

همه در پی انکار حقیقتی که نمیدانستند بر آمدند!

حقیقت کجا گم شده بود؟

********************

شروع قصه مشخص نیست

تولد من یا تولد تو یا تولد دیگری

هر سه به نظاره نشستیم

دنیایی را که در آن فقر و ظلم بیداد میکرد

کسی به تلاش برآمد و بلند شد!

او میدانست چه باید کرد!

صدایش به گوش جهانیان رسید

تفنگداران خسته به دورش حلقه زدند

و شاعران زیر سایه اش شعری سرودند!

********************************

روزگاران گذشتند

خورشید تازه ای برآمده بود

گروهی به انکار حقیقت برآمدند

ژرفای حقیقت در خور راحت طلبیشان نبود

دنبال تفنگها رفتند

تفنگ ها دوباره بت شدند

اما مگر تفنگها نبودند؟

مگر تفنگها نیستند؟

مگر تفنگها نبودند که نجاتمان دادند؟

حقیقت کجا گم شده بود؟

Dance Monkey

They say oh my god I see the way you shine
Take your hand, my dear, and place them both in mine
You know you stopped me dead while I was passing by
And now I beg to see you dance just one more time
Ooh I see you, see you, see you every time
And oh my I, I, I like your style
You, you make me, make me, make me wanna cry
And now I beg to see you dance just one more time
So they say
Dance for me, dance for me, dance for me, oh, oh, oh
I've never seen anybody do the things you do before
They say move for me, move for me, move for me, ay, ay, ay
And when you're done I'll make you do it all again
I said oh my god I see you walking by
Take my hands, my dear, and look me in my eyes
Just like a monkey I've been dancing my whole life
But you just beg to see me dance just one more time
Ooh I see you, see you, see you every time
And oh my I, I like your style
You, you make me, make me, make me wanna cry
And now I beg to see you dance just one more time
So they say
Dance for me, dance for me, dance for me, oh, oh, oh
I've never seen anybody do the things you do before
They say move for me, move for me, move for me, ay, ay, ay
And when you're done I'll make you do it all again
They say
Dance for me, dance for me, dance for me, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
I've never seen anybody do the things you do before
They say move for me, move for me, move for me, ay, ay, ay
And when you're done I'll make you do it all again
Ooh
Woah-oh, woah-oh, oh
Ooh
Ah ah, ah
They say
Dance for me, dance for me, dance for me, oh, oh, oh
I've never seen anybody do the things you do before
They say move for me, move for me, move for me, ay, ay, ay
And when you're done I'll make you do it all again
They say
Dance for me, dance for me, dance for me, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
I've never seen anybody do the things you do before
They say move for me, move for me, move for me, ay, ay, ay
And when you're done I'll make you do it all again
All again

در انتظار گودو...

دارم فیلم در انتظار گودو بر اساس نمایشنامه ای از ساموئل بکت رو تماشا میکنم... خب به شدت هنری و سخت هست... در حدی که بیست دقیقه بیست دقیقه نگاه میکنم و دوباره از سر میگیرم... اما عمق عجیبی داره... به همه پیشنهاد میکنم... حالا کتابش یا فیلمش رو...

باشگاه آتش نشانی

جا داره همینجا هم از باشگاه آتش نشانی به خاطر اون مدتی که مزاحمشون میشدم و روی تردمیل باشگاه سه ساعت میدویدم اونم نه یک دفعه نه دو دفعه بلکه ده بیست دفعه!!!‌ خلاصه جا داره همینجا از باشگاه هم تشکر کنم و هم عذرخواهی کنم. مربی اونجا که مدال طلای پرورش اندام جهانی بود و اشخاص معروفی هم اونجا رفت و آمد میکردن. مثلا برخی از قوی ترین مردان ایران مثل مجتبی ملکی و هادی طباطبایی و بوکسور تیم ملی بوکس و پرویز هادی کشتی گیر تیم ملی که خیلی هم خوش صحبت بود و سایرینی که بعضا عکس هاشونو روی جلد مجله ها دیده بودم و اون آقایی که با رکابی سفید توی باشگاه تمرین میکرد و بوفه باشگاه و کارکنان باشگاه که وقتی روی تردمیل میدویدم میومدن دور تردمیل رو تمیز میکردن!!!  به هر حال الانم از هیکلم خیلی راضیم و درسته که قهرمان جهان نشدم ولی هیکل میکل چییییییی؟؟؟؟‌ دادااااسسسسس؟؟؟؟ هیکل میکل میزووووووووووون..... یه تردمیل هم خریدم الان توی خونه تردمیل میرم و نیازی نیست نگران موتور تردمیلهاتون باشین 

تسلیت به لنگیا

البته بنده قبلا اعلام کرده بودم که در این بازی از لنگ حمایت نمیکنم ولی خب طلا مال لنگیا بود... تو مشتشون بود... و به هر حال نشد که بشه... با دوتا پنالتی ناشیانه ای که به حریف دادند بازی را واگذار کردند... حالا به لنگیا توصیه میکنم خودتونو زیاد ناراحت نکنید... به خودتون زیاد فشار نیارید... میدونم تحملش خیلی سخته ولی حتما آرامش خودتونو حفظ کنید... به امید نایب قهرمانی های بعدیتون 

تغییر مزاج فوتبالی ۲

در آستانه بازی فینال لنگیا هر چی بیشتر به ندای درونم توجه میکنم میبینم نه انگار صحیح نیست که از لنگیا حمایت کنم. لنگیا نماینده ایران نیستن بلکه صرفا لنگین. به هر حال هر کاری دوست داشتید توی بازی فردا بکنید اما روی من یکی حساب نکنید. بخصوص اون وزیر لنگی که با گل محمدی لایو گذاشته بود... نتیجه بازی هم برای من اصلا مهم نیست. میخواید اول بشید میخواید آخر بشید میخواید وسط بشید میخواید هر چی بشید به خودتون مربوطه... این عدم حمایت از لنگیا هم صرفا به خاطر حواشی و باندبازی ها و فساد و ظلمی هست که لنگیا در حق سایر ملت ایران روا داشته اند و بدینوسیله برائت خود را از لنگیا اعلام میکنم و لذا ترجیح میدم در بازی فردا حتی تیم حریف برنده بشه اما اومدیم تقی به توقی خورد و شما برنده شدید... خب به درک!

واکسن کرونا

در مورد مساله واکسن کرونا خیلی جالب هست برام که ببینم بالاخره چه ارگانی و از چه طریقی موفق میشه واکسن رو به مردم ایران برسونه... و احتمالا شاهد دورانی خواهیم بود که واکسن در کشورهای پیشرفته زده شده و ایران در این زمینه از دنیا عقب هست و به همین دلیل کشور قرنطینه خواهد شد... 

Snuff

Bury all your secrets in my skin
Come away with innocence and leave me with my sins
The air around me still feels like a cage
And love is just a camouflage for what resembles rage again
So if you love me let me go
And run away before I know
My heart is just too dark to care
I can't destroy what isn't there
Deliver me into my fate
If I'm alone I cannot hate
I don't deserve to have you
Ooh, my smile was taken long ago
If I can change I hope I never know
I still press your letters to my lips
And cherish them in parts of me that savor every kiss
I couldn't face a life without your lights
But all of that was ripped apart when you refused to fight
So save your breath, I will not care
I think I made it very clear
You couldn't hate enough to love
Is that supposed to be enough?
I only wish you weren't my friend
Then I could hurt you in the end
I never claimed to be a saint
Ooh, my own was banished long ago
It took the death of hope to let you go
So break yourself against my stones
And spit your pity in my soul
You never needed any help
You sold me out to save yourself
And I won't listen to your shame
You ran away, you? re all the same
Angels lie to keep control
Ooh, my love was punished long ago
If you still care don't ever let me know
If you still care don't ever let me know

چنگ دل آهنگ دلکش میزند - کویتی پور

انتخابات آمریکا

خب انگار ترامپ پس از اونکه حسابی ضایع شد و گندشو درآورد در دعوای حقوقی هم شکست خورده و من که دیگه با ادامه این قضیه حال نمیکنم تو آمریکا. وضعیت خیلی افتضاح شده و به دعوا کشیده... نمیدونم شاید هم پا قدم ورود نشتیات به مساله سیاست داخلی آمریکا باشه.... در اینصورت باید با نشتیات چکار کرد؟ آیا مثل گذشته دوباره ببندم و دیگر برای همیشه یا برای مدت کوتاهی بسته نگاه دارم؟ یا همینطور بنویسم؟

نویذنده

ای کاش منم نویذنده میشدم... یک نویذنده نویذنده... اونقدر نویذنده که دیگه لازم نبود کار دیگه ای کنم... فقط نویذنده میشدم... ای خدای مهربان و بزرگ منو خودت نویذنده کن 

در اخبار آمده است که

در اخبار آمده است که یک روزنامه نگار افغان که برای حقوق زنان فعالیت میکرده با شلیک گلوله افرادی ناشناس به قتل رسیده. امیدواریم روز به روز شاهد آزادی های معقول بیشتری در جوامع باشیم و کسی به خاطر حرفه و عقاید شخصی اش که به آنها ایمان دارد مجبور نباشد زندگی اش را ریسک کند. الهی آمین!

...

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد...

شتر سواری

خلاصه که جونم براتون بگه بچه های گلم که شترسواری دولا دولا نمیشه... الانم تو این وضعیت حواستون جمع باشه که اگر خواستید دولا دولا زندگی کنید لااقل هیچوقت سوار شتر نشید 

تغییر مزاج فوتبالی

نشتیات بدینوسیله برای تیم پرسپولیس (لنگیای سابق) در آسیا آرزوی موفقیت میکند اما همچنان حمایت خود از تیم محبوب خود استقلال را ادامه میدهد... پرسپولیس به هر حال در آسیا نماینده ایران است و ما در ایران بیش از هر زمان دیگری به موفقیت احتیاج داریم. پس به نظر من استقلالی ها هم جا داره از تیم پرسپولیس در آسیا حمایت کنند و برای قهرمانیش آرزوی موفقیت کنند. مهم نیست بعدش لنگیا چقدر رو مغزمون میرن. مهم اینه که ما بتونیم تیم خودمون رو بهتر کنیم و چه بهتر که رقیب های قویتری در لیگ وجود داشته باشن که ما همواره توانایی شکست دادن اونها رو در گذشته داشتیم و باهاشون رقابت نزدیکی داشتیم...

خروج از تنگنا...

بیرررادران... خوایران... لطفا خروج از تنگنا را بخوانید... خیر ببینید ایشالا! 

برای دانلود خروج از تنگنا لطفا روی این لینک کلیک کنید 

تحریمهای آمریکا

قبلا هم به این موضوع اشاره کرده بودم که به نظر من دیالوگ میان جمهوری اسلامی و آمریکا دیالوگ سازنده ای نیست. این در حالیست که هم ملت آمریکا و هم ملت ایران به نظر من میتوانند اگر به شناخت بهتری از هم برسند بهتر همدیگر را درک کنند و روابط سازنده تری نیز داشته باشند. همانطور که با مرگ بر آمریکا مخالفم با تحریمهای همه جانبه ای هم که ترامپ قلدرمآبانه بر ایران تحمیل کرده است مخالفم. این طرز صحبت کردن در دنیا تفاوتی با ترویج اندیشه های رادیکال و دیکته ناعادلانه و مخرب به ملتهای دیگر ندارد. 

فردوسی پور و خروج از مدار!!!

مدیر شبکه ۳ در مورد عادل فردوسی پور صحبت کرده و گفته که مشکل فردوسی پور این بوده که ایشان از مدار!!! خارج شده. ایشان تعریف دقیقی از مدار ارائه نکرد که ما بفهمیم منظور از این مدار چیه... به هر حال در کل احساس میکنم با این حساب نشتیات هم احتمالا حتی اگر صد در صد با کلیه عقاید فردوسی پور موافق نباشد خارج از مدار به حساب میاید. تعریف ایشان از مدار به نظر من به نوعی دیکتاتور مآبانه است. یعنی مثلا این مدار چه چیزی میتواند باشد؟ بدمان میاید از این نوع سبک گفتاری که کسی بیاید برای خودش به سبک کاملا سیکیم خیاری بخواهد مدار تعریف کند. مگر در توحید ما مدار داریم؟ آیا این نوع مدار تعریف کردنها نوعی شرک به حساب نمیاید؟ 

آیا جنگی در راه است؟

خب شورای نگهبان طرح مجلس رو تصویب کرده و به نظر اینجانب دیر یا زود باید شاهد درگیری نظامی ایران عزیز با کشورهایی همچون اسراییل باشیم. امیدوارم که احساس من درست از آب در نیاد ولی به هر حال احساسم همینه.

فال حافظ

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم

سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد

التفاتش به می صاف مروق نکنیم

خوش برانیم جهان در نظر راهروان

فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم

آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند

تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

شورای نگهبان!!!

خب ظاهرا شورای نگهبان با طرح مجلس به نوعی مخالفت کرده... خیلی برام جالبه که بارقه هایی از امید بالاخره در شورای نگهبان ظاهر شد... حالا من چیکار کنم؟‌ 

برجام

خواستم بگم خب درسته منم خیلی دل خوشی از برجام نداشتم... یعنی از حسن دل خوشی نداشم و ندارم... ولی باز به هر حال در مقطع کنونی این نوع رفتارهای مجلس که داره خیلی شتابزده پروژه خروج از برجام رو کلید میزنه به صلاح سیاست خارجی ما نیست... 

از روز اول امسال

از روز اول امسال که تصمیم گرفتم دوباره نشتیات را بازگشایی کنم حالا هشت ماه و یازده روز گذشته است و هنوز درگیر کرونا هستیم. داشتم اس اند ام ۲ را نگاه میکردم. آنفورگیون ۳ ... حالا هم این آهنگ تقدیم به شما...   ولی حیف شد که ساند کلود فیلتر شد  این آهنگ هم حرف بدی نمیزنه ... تنگ غروبه،،، خورشید اسیره،،، میترسم امشب خوابم نگیره،،، 



اتفاقهای ریز و درشت زیادی در این مدت رخ داده و من عاجزم از اینکه همه این اتفاقها را برای شما بازگو کنم. حال و حوصله شوخی و خنده هم که میدانم ندارید... بعضی وقتها دنیا درد دارد آنقدر که آدم را زندانی خودش میکند... میگویند دنیا زندان مومن است... ولی چه کسی است که در این دنیا زندانی نباشد و طعم جهنم را نچشیده باشد؟ شاید مثل همان روزها که من هم طعم جهنم را چشیده بودم و حالا هم خودم را اینطوری زندانی کرده ام ... نه آنطوری که خیلی ها میخواهند ولی خب میدانید من هم مثل بعضی ها دل خوشی از شمر و یزید ندارم... خلاصه قضیه این است که من هم در میان شما زندگی کرده ام و دلم میخواهد یک یا حسین بگویم... نه! شاید کمی بیشتر حتی نعره بزنم... گریه کنم... زنجیر بزنم... سینه بزنم... خودم را بزنم... یا خیلی کارهای دیگر... ولی به نظرم کاش ما اینقدر احساساتی نبودیم و سعی میکردیم بدنبال هوای تازه ای هم بگردیم و خودمان را از این زندان خلاصتر کنیم... مثلا جوری باشیم که حسین دیگر نیازی نباشد عاشورا خودش را به صف دشمن بزند تا خیلی چیزها را ثابت کند... مثلا شاید میشد خیلی ها مال حرام نخورند و به خاطر ادامه حرام خواری خودشان مجبور نباشند خیلی مشقات را در زندگی به خیلیها تحمیل کنند. از ارائه توضیحات بیشتر معذورم. یا حسین. ذت زیاد. 

دوران فلاکت بار کرونا

در دوران فلاکت باری به سر میبریم. وضعیت ملتها به جایی رسیده است که همه با آگاهی از اینکه فعالیتهای روزانه منجر به مرگ عده ای خواهد شد هنوز مجبور هستند سر کارهای خود بروند تا زندگی روزانه را از سر بگیرند. تراژدی دردناک و مرگ آوری که بشر از رویارویی با آن عاجز است.

طالبان

اینکه ما بیایم گروهی از افراد طالبان را در سفارت خودمان بخواهیم پذیرا باشیم حالا به هر عنوانی به نظر بنده صحیح نیست.

Hallelujah

I've heard there was a secret chord
That David played and it pleased the Lord
But you don't really care for music, do ya?
Well it goes like this: the fourth, the fifth
The minor fall, the major lift
The baffled king composing Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah, hmm
Well, your faith was strong, but you needed proof
You saw her bathing on the roof
Her beauty in the moonlight overthrew ya
She tied you to the kitchen chair
She broke your throne and she cut your hair
And from your lips she drew the Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Well baby, I've been here before
I've seen this room and I've walked this floor
I used to live alone before I knew ya
And I've seen your flag on the marble arch
And love is not a victory march
It's a cold and it's a broken Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Well, maybe there's a God above
But all I've ever learned from love
Was how to shoot somebody who outdrew ya
And it's not a cry that you hear at night
It's not somebody who has seen the Light
It's a cold and it's a broken Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah
Hallelujah, Hallelujah

when the party's over

Don't you know I'm no good for you?
I've learned to lose you, can't afford to
Tore my shirt to stop you bleedin'
But nothin' ever stops you leavin'
Quiet when I'm comin' home and I'm on my own
I could lie, say I like it like that, like it like that
I could lie, say I like it like that, like it like that
Don't you know too much already?
I'll only hurt you if you let me
Call me friend but keep me closer (call me back)
And I'll call you when the party's over
Quiet when I'm comin' home and I'm on my own
And I could lie, say I like it like that, like it like that
Yeah, I could lie, say I like it like that, like it like that
But nothin' is better sometimes
Once we've both said our goodbyes
Let's just let it go
Let me let you go
Quiet when I'm comin' home and I'm on my own
I could lie, say I like it like that, like it like that
I could lie, say I like it like that, like it like that

گناه من

گناه من بی توجهی نیست... گناه من اینست که کم توجه کردم... گناه من نگاه نکردن نیست... گناه من اینست که کم نگاه کردم... گناه من نشنیدن نیست... گناه من این است که کم گوش کردم... گناه من بیشک راه نرفتن نیست... من خیلی راه رفتم. من خیلی دویدم... حالا پاهایم درد میکند... گناه من تحمل نکردن درد پاهایم نیست... گناه من اینست که دیگر به درد پا عادت کرده ام... گناه من صحبت نکردن نیست... من صحبت کردم... ولی شاید چیزی که شما خواسته بودید بدانید را خوب توضیح ندادم... گناه من بعضی وقتها بی موقع صحبت کردن است... گناه من نفهمیدن نیست... اما من نتوانستم آنطور که باید همه چیز را بفهمم... همینطور نتوانستم از همه آنچه میفهمیدم استفاده کنم... گناه من اینست که سررشته خیالم را گم کردم... گرفتار شدم میان وهم و خیال و فهمیدن... گناه من اینست که ترسیدم... آرزوهایم را چال کردم و آدم پوچی شدم... 

امیر علی اکبری

خب امروز یه فایت بسیار جذاب از علی اکبری دیدم که با آهنگ سوگند وارد شد و چقدر آهنگش هم زیبا بود و چقدر علی اکبری پخته و زیبا فایت میکنه. واقعا که حقش یو اف سی هست. به امید موفقیت روز افزون.



Skin

When I heard that sound
When the walls came down
I was thinking about you
About you
When my skin grows old
When my breath runs cold
I'll be thinking about you
About you
Seconds from my heart
A bullet from the dark
Helpless, I surrender
Shackled by your love
Holding me like this
With poison on your lips
Only when it's over
The silence hits so hard
'Cause it was almost love, it was almost love
It was almost love, it was almost love
When I heard that sound
When the walls came down
I was thinking about you
About you
When my skin grows old
When my breath runs cold
I'll be thinking about you
About you
When I run out of air to breathe
It's your ghost I see
I'll be thinking about you, about you
It was almost love, it was almost
We bleed ourselves in vain
How tragic is this game?
Turn around, I'm holding on to someone
But the love is gone
Carrying the load, with wings that feel like stone
Knowing that we nearly fell so far now
It's hard to tell
Yeah we came so close, it was almost love
It was almost love, it was almost love
When I heard that sound
When the walls came down
I was thinking about you
About you
When my skin grows old
When my breath runs cold
I'll be thinking about you
About you
When I run out of air to breathe
It's your ghost I see
I'll be thinking about you, about you
While I reached out for your hand
When the walls were caving in
When I see you on the other side
We can try all over again
When I heard that sound
When the walls came down
I was thinking about you
About you
When my skin grows old
When my breath runs cold
I'll be thinking about you
About you
When I run out of air to breathe
It's your ghost I see
I'll be thinking about you, about you
'Cause it was almost love, it was almost love
It was almost love, it was almost love

دنیای ما عیونه... هر کی میخواد بدونه...

بعدش آقا غوله دوباره یادش میفته که غوله... فرقی نمیکرد از اولش... از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر میومد... از عقب از توی برج ناله شبگیر میومد... پریا گشنه تونه؟ پریا تشنه تونه؟ پریا خسته شدین؟ مرغ پر بسته شدین؟ چیه این های های تون؟ گریه تون وای وای تون؟ پریای نازنین، چتونه زار میزنین؟ سفیدی پادشاس دیب گله داره... دنیای ما قصه نبود... پیغوم سر بسته نبود... دنیای ما عیونه... هر کی میخواد بدونه... دنیای ما خار داره... بیابوناش مار داره... هر کی باهاش کار داره... دلش خبردار داره! دنیای ما بزرگه... پر از شغال و گرگه... 

تو را من چشم در راهم - نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که میگیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم

شباهنگام در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمیکاهم

تو را من چشم در راهم