ببینید، همونقدر که من در زندگیم برای ساختن زندگی رویایی، برای آرزوهام، برای آرمانهام و برای همه چیز تلاش کردم و همونقدر مطمئنم که این چیزها برام مهمه،
همونقدر هم متاسفانه تابحال هیچ، تاکید میکنم هیچ ایرانی رو در کل زندگیم ندیدم که اونجور که باید بویی از واقعگرایی برده باشه،
واقعگراییهامون هم عمدتا تو فاز سید ممد هیجانی و منفی نگری بوده،
خب پس ما چطور باید در دنیا ادعا کنیم که در این فقدان واقعگرایی میتونیم کشور خودمون رو درست اداره کنیم؟ حالا میخواد هر حکومتی سر کار باشه!
در این روزهای ارغوانی رنگ جا داره یادی هم کنیم از هوشنگ خان که با ورودش به ایران چه ارغوانی بپا کرد. به قول معروف تنبل نرو به سایه، سایه خودش میآید! واقعا که نفسم میگیرد که هوا هم اینجا زندانیست!
زندگی در این
کنج خلوت
رویایی شده است
برای خیلیها
آسمان تنها نمیماند
دستهایش را
رو به زمین دراز میکند
و از آن شراب ارغوانی رنگ
جرعه ای سرمیکشد
بیا در این کنج خلوت هم
تافته جدابافته نباش
برای دلها دل بسوزان
دلهای ارغوانی رنگ
نه خود خورد، نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد!
درباره هیکل فقط همینو بگم که من تقریبا بعد از یه زمانی هرچی دارم از هیکل دارم و از باشگاه خیلی ممنونم و واقعا متشکر که منو تحمل کردید و هیکل میکل چییییییی داداسسس؟ هیکل میکل، میزززووووون
لکن هرکس هرجا از طرف خود چیزی ر عنوان میکند، ایجور نباشد که اینطور چیزها ر به من نسبت دهند ر
لکن ایشان ر رد صلاحیت کنید ر
این آقای علی مطهری که در سالهای اخیر فاز به اصطلاح اصلاح طلب هم برداشته شنیده ام دوباره یاوه سرایی کرده. یکبار که قبلا علیه ساسی مانکن یاوه سرایی کرده بود و بنده تذکر دادم. الان هم علیه دانشجویان دانشگاه شریف. من خودم به همه قول میدم ایشون رو مادامالعمر از همه جا رد صلاحیت کنم. اصلا نگران نباشید.
نرم نرم میپاشد
آسمان نورش را
بر زمین
در این پاییز دلگیر
با سخاوت
دلهایمان ولی
باز نمیشوند هنوز!
نمیدانم آسمان
تو هم میدانی یانه؟
یا فقط میچرخی؟
و از دل ما فقط طلب داری
زمینت را،
من اما دیگر
اینروزها خوب نمیدانم
دلم گرفته است
و زندگی را باز
به سخره گرفته ام
فکر نمیکردم باز
دلم برای خودم تنگ است
بپاش نرم نرم نورت را
من اما همچنان که دوست دارم
دلم باز نمیشود،،،
الان برخی میخواد گیر بده که ایژون چرا دیگه درباره ایژون صحبت نمیکنه؟ بفرما اینم درباره ایژون،،،،
جوانیییی هم بیلاااااخیییییی بوووودددد و بگذشت،،،،
ر
شنیدم که داش کریم بعد از درخشش پیاپی در رئال مادرید وکسب جامهای مختلف بالاخره توپ طلا رو کسب کرد که واقعا به نظرم جای تبریک و افتخار داره. رئال هم که ال کلاسیکو رو برد سه بر یک که یکی از گلها رو همین داش کریم بنزما زد و واگیا رئال مادرید و اول بشی آخر بشی دوست دارم!
این شعرو که حتما خوندید؟ اصا فکر میکنم تو کتاب مدرسه بود! میگه باباجان، جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست! منم مجبورم تهش چهارتا کاما بذارم چونکه ره همواااااااررررر نیست،،،، حالا شما بیا بگو نه ره هموار هست، تولد نیستی. حالا هی من بیام بگم اگه ره هموار است بیا خودت درست کن همه چی رو. هی تو بیای بری درست کنی موفق نشی و به فلاکت برسی. بعد بیای با لحن طلبکارانه و کستاخانه سر من داد بزنی و دری وری بگی. بعد من بگم این چه وضعشه عین بچه آدم صحبت کن! بعد تو بری خودتو داغون کنی و مچاله کنی ولی هیچوقت به این نتیجه نرسی که کاش عین آدم صحبت کرده بودی و یاید از این بعد عین آدم صحبت کنی که یه وخ ضایع نشی! خب آدم چار نفر دیگه رو میبینه بررسی میکنه و متوجه میشه که آدمهای جالبی توی خاک همین مملکت دارن زندگی میکنن که نه تنها عین آدم صحبت میکنن بلکه خیلی قوی هم هستن و مچاله نمیشن. بعد میبینی ما اصا داریم توی این مملکت همه انرژیمونو هدر میدیم، باید بجاش انرژی خودمونو استفاده کنیم. بعد تو میری بقیه رو انرژی درمانی میدی! بعد من نمیفهمم با وجود اینهمه اتلاف انرژی، تو مگه چقد انرژی داری که میری بقیه رو هم انرژی درمانی میدی؟
واقعیتش اینه که من از شخمیت این زندگی دلم میگیره، بیشتر از همه از آدمهایی دلم میگیره که بدون آگاهی از میزان شخمیت زندگی، خوب یا بد، در ناخودآگاه خودشون به چیزهایی باور دارند که جامعه به صورت ذهنیت برای اونها بوجود آورده. این ذهنیت توقعاتی رو در این آدمها نسبت به زندگی و میزان تاثیر و تغییر از پیش برنامه ریزی شده ای که میشه در اون داشت ایجاد میکنه. ببینید من اصلا دوست ندارم اینجوری حرف بزنم. اینجوری حرف زدن خیلی جالب به نظر نمیاد. اصلا بقیه حرفمو قورت میدم و نمیزنم. برای اینکه نمیخوام به چیز مهمی تهمت زده زده باشم. نه اینکه تهمت زدن به چیز مهمی لزوما از نظر اعتبار حرف آدم بخواد ایرادی داشته باشه. اما چیزای مهم به واسطه مهم بودنشون قدرت دارن. خیلی زیاد. خیلی برای شما غیر قابل باور و تصور. و همونطور که خودتون مستحضرید: زندگی شخمیست ای شخمی پسند، شخمی اندیشان به شخمیت رسند! پس برای شخمیت خودتون احترام قائل باشید! در ضمن این نوع رفتار که من میکنم بیشتر اسمش رفتار سیاستمدارانه هست. خودم میدونم سیاست چیز گهی هست. اصلا ریاضی و انتگرال و نمیدونم عمل مغز و اعصاب و اینا هم چیزای گهی هستن! همین باعث میشه گه توی دنیا همه آدمهای گه جمع بشن دور هم منم در نهایت آدم گهی هستم. اصلا همه یه جورایی آدمهای گهی هستن ولی به گه بودن هم احترام نمیذارن! ختم گلام اینکه آره همه چیزای مهم چیزای گهی هستن! مثل سیاست چون سیاست هم چیز گهی هست. واقعا حالم ازتون بهم میخوره که اثبات چیز به این سادگی رو باید از ۱۶ ردش مختلف پای تخته بنویسم تا حالیتون بشه ولی همیشه تحملتون کردم و دیگه عادت کردم اما این معنیش این نیست که همه بقیه دنیا هم یتونن شمارو تحمل کنن! اونوقت همتون مجبور میشید بریزید سر من، اونوقت وضعیت خیلی گه و همش اونیشیچی اونیشیچی میشه بدون اینکه کسی اصلا به اونیشیچی باعد توجه کرده باشه. میگن فردوسی گفته: بسی رنج بردم در این سال سی، عجم زنده کروم بدین پارسی. خب این بیت در حقیقت و واقعیت و غیره خیلی مهمه. لازم نیست دیگه در زندگیمون به مهم بودت این بیت شک کنیم. مگه مجسمه و مقبره فردوسی رو ندیدید؟ مگه کور بودید؟
بعجیا وجت اینهمه ج م جیر داده جرا جارتا ویرجول میجاری
ژاید ژما باور نکنید، ژند روز پیژ من یه ژایی رفته بودم، یک آقایی رو دیدم ایژون واقعا بوی بنوژه میداد، بعد یک فرد دیگری همراه ایژون بود، من از حرفی که فردی که همراه ایژون بود زد ناراحت ژدم! برآژوده ژدم، و خلاصه داد و بیداد و اینها که این چژور حرفی هست و بعد رودم و دیگه هیچژوقت هم در این ژند روز من اونژا برنگژدم، دیگه هم نمیرم اونژا!
لکن ملت اروپا نمیفهمد این چیزی ر که وقتی ملت ما اینهمه چیز میکند این از کجاست که اینهمه چیز چیز میکند، لکن هر که گفت چیز لزوما چیز خاصی نیست ر
جوووون، موش بخوره
خب الان یک سری کارگر شهرداری رو دیدم که بنده خداها انگار داشتن از شب تا الان جارو میکشیدن، باهاش صحبت میکردم اصلا نا نداشتن صحبت کنن، از بیخوابی داشتن ناله میکردن. من نمیدونم کدوم یزید بیشعوری شهردار هست که اینطور به بنده های خدا ظلم میکنه،،،، خدا از سر تقصیرات شما نگذره الهی، هر کی میخواید باشید، هرچی میخواید باشید!
من خب تو این مدت مثلا میشه گفت ده سال گذشته که اخبار رو دنبال میکردم به طور جدی، ضد و نقیض و چرند و مزخرف و پیروزی و شکست و ضد حال و انواع و اقسام مزخرف رو زیاد دیدم، بعضی وقتها حس کردم اوضاع مثل ججیج مجمل شده و واقعا هم حق داشتم.... بعضیا یه حرفهایی میزنن که جاداره برگردی بهشون بگی: قربونت برم، موش بخورتت،،،،
ولی الان دقت میکنم میبینم شرایط دیگه از سطح ججیج مجمل خارج شده و دچار یک اعوجاج جدی شده!
Robert De Niro · “Look at me, never rat on your friends and always keep your mouth shut.”
آنها همیشه فراموشکار هستند و رگ گردن من را فراموش میکنند. اگر بهشان یادآوری کنم که چندین دفعه این رگ گردن من بود که هم من و هم آنها را نجات داد، یادشان میاید، اما بدون این یادآوری من هیچوقت چیزی درباره رگ گردن من یادشان نمیآید یا برایشان نمیصرفد که یادشان بیاید. آنها دیگر به رگ گردن من باخته اند ولی هیچوقت دوست ندارند تلخی این شکست را باور کنند. هیچکس دوست ندارد تلخی این شکست را باور کند. گاهی وقتها همه چیز آنطور که شما خیال میکنید نیست، همه چیز برعکس آن چیزی است که شما خیال میکنید! آنوقت چکار میتوان کرد؟ میشود یک تخت خواب قدیمی گذاشت زیر باران و گرفت رویش تخت خوابید! شاید رگ گردن به نظر آنها آنقدرها هم مهم نباشد، اما هیچوقت کار از محکم کاری عیب نمیکند و من دیگر از حساب باز کردن روی آدمها خسته ام، دوست دارم خودم میخ را محکم بکوبم!