در فراموشی ما بیخبران حیرانند
چون که خاموش نشستیم، فراموش شدند
...
بیخبر، خرم و خوشدل سر غوغا کردیم
مست، از گریه هر ثانیه دمنوش شدند
...
چون که گریان ز همان ثانیه بی جان گشتند
باز از بهر رضای همه مدهوش شدند
...
چون همه باز ز رنگ دگری پژمردند
با تو دیوار سخن گفت، سیه پوش شدند!
...
بس که بهر دل خود با تو سیه پوشیدیم
خصم هر قافیه، بد قافیه بر دوش شدند
...
دین و دل را خبری نیست، قماری برپاست
ختم هر قافیه بر فتنه هر قافیه سرپوش شدم
...
با تو روز دگری باز سخن میگفتم
حرف فردا نزدی، سالم و بیهوش شدم!
بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدای آورد
ورنه "سزاوار خداوندیش"، کس نتواند که بجای آورد!
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست باز گفتی نه که دریای مغرب مشوشست سعدیا سفری دیگرم در پیشست اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفرست? گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی بروم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و بدکانی بنشینم .
انصاف ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند، گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیدهای و شنیدهای گفتم
آن شنیدستى که در اقصاى غور
بار سالارى بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یاقناعت پر کند یا خاک گور
درباره آبروریزی میگم یه چیز جدید گفتم، میگم، اگه سر کسی داد بزنی یا به یارو بد و بیراه بگی، یا حالشو خیلی بدجور بگیری و اون داد یا بد و بیراه یا حالگیری خودش خواه ناخواه به نفع همون یارو تموم شه، اون یارواه که آبروریزیه، نه اونی که داد زده یا بد و بیراه گفته یا حالگیری کرده، بد میگم؟ حالا جا داره ملت شهیدپرور ما هم همه به این نکته بیشتر توجه کنن!
ببخشید، در مورد مطالب اخیر احساس میکنم که واقعا به قدری سنگین صحبت کردم که مغز خیلیا دیگه نمیکشه و ممکنه تو خیابون وحشی بشن! خلاصه موقه راه رفتن تو پیاده رو مراقب خودتون باشید، بیچاره خاتمی که اصلا مغزش نمیکشه تو کنج عزلت نشسته، همونطور استاد سابق خودم، همشون، همشون از دم، همشون از دم دیگه بنده خداها مغزشون نمیکشه، اگه خواستید یا تونستید دوباره اینو بخونید، کدومو بخونید؟ اینو، اونو،
http://balayaa.blogsky.com/1394/07/11/post-782
یعنی توشو! دیگه مغزتون اونقد که میکشه!