نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

ر

لکن ایشان مورد تایید ماست، لکن ما به وی احترام میگذاریم ر

میخوام

میخوام انقده بد بشم که شعرام بمیرن

انقده نخونم که صدام بگیره

میخوام بزنم تو خاکی یه بار دیگم....

خورشید همچنان میدمد

همچنان دارم این خورشید همچنان میدمد رو از ارنست همینگوی میخونم... خب چیکار میشه کرد تنبلیه دیگه... دیگه تقریبا به وسطهاش رسیدم... به نظرم این جناب ارنست همینگوی هم کم بدش نمیومد بگه: پری گل به جمالت،،،، پری شکر کلامت،،،، پری چقده تو ماهی،،،، پری نمیری الهییییییی،،،، 


نمیدونم حالا باید دید چطور میشه، من که نصف دیگه کتابو هنوز نخوندم  شاید هم من پیشداوری کرده باشم.... چون ارنست همینگوی یه دفعه بعضا آخر کتاب یه طوری که توقعش میرفته به طرز نامتعارفی آدم رو شگفت زده میکنه.... چه میدونم... بخونم ببینم چی میگه! 



And if the dam breaks open many years too soon,,,,


If there is no room up on the hill

And if your head explodes 

With dark foreboding too

I see you on the dark side of the moon,,,,