نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

درباره اپلیکیشن کسب و کار سکه!

ببینید!!! این! مزیت اصلی این اپلیکیشن اینه که آدمو در یک وضعیت آچمزی قرار میده. بذارید من الان درست توضیح بدم. یعنی شما اگر این اپلیکیشن رو تهیه نکنید از ابتدا مشخصه که به کسب و کار و به ویژه به نصف مملکت یعنی به بانوان اهمیت نمیدید پس حتما باید این اپلیکیشن رو شما تهیه کنید چون حدیث داریم درباره نکاح و باقی مشاغل. بیخیال! حالا اگر شما این اپلیکیشن رو تهیه کنید! بدیهتا با استفاده از اون شما هیچ شغلی بدست نمیارید و ضایع میشید و اون از اون جهت که شما خیال کرده بودید همه بچه مثبتن ولی اونطوری نیست و مشخصه که شما دینو با یه چیز دیگه عوضی گرفتید واسه خودتون ضایس! پس! اپلیکیشن کسب و کار سکه خواه ناخواه همه رو ییهویی در یک وضعیت آچمزی قرار داد که من خودم خیلی غافلگیر شدم!

داشتم این کتاب داستانهای زندگی واقعی مردم آمریکارو که مال پل استر هست شروع میکردم بخونم که داستان اولش این بود که یه جوجه با اینکه خیلی تو خیابون از مسابقه گذاشتن باهام ضایع شده بود رفت همونور کوچه نوک زد در یه خونه ای درو باز کردن رفت تو که خودم شرمنده شدم! وضع جوجه رو هم تو آمریکا فهمیدیم!

بالاخره بانوان ایرانی در المپیک صاحب مدال شد! واقعا حیف که من قدم کوتاس وگرنه خودم با همین شغل وبلاگ نویسی میجفتم جاستگاری این کیمیا علیزاده البته سنمم بالاس و به طور کلی اصلا مناسبم نیستم. اصلا این چه حرف ضایعیه که آدم بخواد تو وبلاگش بنویسه. اصلا به این توجه کردید؟ اصلا اونکه باید کاملا ادامه تحصیل بده. ولی انصافا یاشاسین با اون مدالی که گرفت چون مدال گرفتن برای یک زن ایرانی اونم تو المپیک اونم برای بار اول اونم تو اون سن واقعا تحسین بر انگیزه. جا داره که در تمامی سنین مدال بگیره. البته آزادکاران هم از امروز رقابت خودشونو آغاز میکنن و جا داره اونها هم به دور از جو المپیک بتونن بازم مدال بگیرن.

میگم داشتم فکر میکردم که چه خوب یه فکری هم کردن که تو یه رشته یعنی وزنه برداری میشه طوری وزنه زد که دیگه ناداوری توش تاثیری نداره که خب اونم اشتباه از آب در اومد. آدم چی میتونه بگه؟ بذارید بگم که به هر حال تف تو هر آدم مرده خوری که از بابت همچون ناداوریهایی نون میخوره،،،، خیلی خب بابا خودمون دیگه فهمیدیم یه عده از کنار این ناداوریا نون میخورن چرااااا؟ جون المجیک خیلی جیززززز مجمیه که جو جیو جوجاجیجو بلجدال میجه ! من که فکر میکنم اصولا جا داره دیگه دلمونو خیلی خوش نکنیم به المپیک و جام جهانیو فلان و بیسار و چیزایی که به همین سادگی میشه زد تو ذوقمون خب بهتره که همین نتایج درخشانی که ورزشکاران ما کسب کرده اند رو بپذیریم اما در عین حال بپذیریم که خب ناداوری علیه شهروند بی پناه و بیطرف چیزی نیست که تنها برای ورزشکاران ما در المپیک رخ میده بلکه ناداوری بعضا چیزیه که به سود برخی از این استاد قلابیای ما که تو خارج از کشور مقاله مینویسن هم رخ میده. و ناداوری علاوه بر اون چیزیه که علیه خیلیا داخل کشور هم رخ میده. خب این وضعیتی نیست که ما بخوایم خیال کنیم به سادگی قابل حل و فصل هست و این دوشمنی سازماندهی شده ای که علیه ملت "نسبتا" غیور ایرانی در جریان هست برای خارج شدن از بحرانش باید به گذشته هم نگاه کرد و دید یه مقدار که خب پشم و پیل دشمن که یه مقداری ریخته! اما چی؟ اما جورج دبلیو هم دلش راضی نیست که ما هم که محور شرارتیم بخوایم خیلی حال کنیم چون اون بهشون حمله کرده. خب جا داره که ما خودمون خجالت بکشیم با همین محاسبات از همونایی که علیه صدام جنگید و جا داره همینجا اعلام برائت کنم از همه و همه نو مرده خورهایی که حالا واسه صدام دل میسوزونن و ایادی استکبار چه اونهایی که موفق شدن و چه اونهایی که واسه اینکه یه گازی چیزی به استکبار بزنن له له زدن و ناکام موندن و چه و چه که البته بگذریم هیچکدومشون اونقدر آدم حسابی نبودن که بخوان معنای واقعی چیزیو تو زندگی بفهمن!

سخن

کار من بیخبری از سخن دیروز است

تا توانم سخنم باز کمی بر بدنم پیروز است


آنقدر برد ندانسته سخن بر بدنم

تا دگر حال بدم بر بدنم دلسوز است


گنج معنی چو سخن گفت عجب دانستم

دست من نیست! خدای دگری امروز است


تا خدا گفتم از غصه خود نالیدم

قول بد داد که این قصه چه عالمسوز است!


تا از آن قول خمش گشتم و ساکت ماندم

عده ای سر به بیابان زده، از قول بدم بهروزند!


تا فراموش کنم جمله به جمله سر حافظ کردم

حافظم خنده زنان گفت، سخن پیروز است!

وظیفه

انسان را بی شک وظیفه ای است

بی شک!

اگر وظیفه ای نیست،

آنگاه به چه باید شک کرد؟

و اگر شکی نیست؟

چرا اینهمه دنیا بهم ریخته است!

و اگر شکی در وظیفه ای نیست،

چرا اینهمه ناراضیند؟

و اگر شکی هست؟

آن کدام کوتاهی است؟

که به آن مشکوکیم؟

اگر به چیزی مشکوک نیستیم،

پس چرا اینهمه مینالیم؟

و اگر اینهمه نمینالیم،

پس ناراحتیمان بابت چیست؟

طبع شعر

طبع شعرم گل کرده است

و تمامی اشتباهات گذشته ام را

دارم تکرار میکنم!

اشتباهات جبران ناپذیری

که تمامی ذهنیت مرا ساخته اند

و نگاههای بی مفهومی

که کاغذ دیواری دنیای گذران هستند

دنیایی آنقدر پهناور

که مرا از وجود بی وجود خود سرشار میکند

کتابی که به این زوری ها نمیتوان تمام کرد

دردسرهای بیهوده ای که لیاقتشان را نداریم

و صداهای خسته ای

که دردمان را دو چندان میکنند!

حرفهای پر التهابی

که ربطی به زندگی واقعی ما ندارند!

و دستهای پنهانی!

که حوصله شان از ما سر نمیرود!

اندرباب "مثااااااااااااااااااال" و ریاضیات

یه مسئله دیگه هم که باید در مورد مثاااااااااااااااااال توضیح داد، حالا بگذریم که من خودم زیاد مثاااااااااااااال میزنم اما در ریاضیات ابتدایی داریم که با مثااااااااااااااال نمیشه چیزی رو ثابت کرد! با مثاااااااااااال فقط میشه چیزی رو رد کرد!

در مورد معصوم نبودن مولوی

چرا مولوی معصوم نبوده؟ چون مزخرف هم گفته! حالا برگردیم به همون داستانه که میگن!!! یارو رو در باب اختیار بسته به درخت کتک زده! البته اگه درست باشه داستانه که من بعید میدونم. چون این معلم دینی ادبیاتای ما که یه روده راست تو شیکمشون نیست! خب بگذریم. میگم فرض کنید یه نفر با ده نفر دعوا کنه خب حتما کتک میخوره دیگه! فرض کنید حالا اون ده نفر چماق و پاره آجر هم داشته باشن. پس این خودش یک نوع جبر به حساب میاد. پس درسته که اختیار وجود داره اما جبر هم قطیه و حتما جبر هم وجود داره!

Close my eyes forever

Baby, I get so scared inside and I don't really understand
Is it love that's on my mind or is it fantasy?
Heaven is in the palm of my hand and it's waiting here for you
What am I supposed to do with a childhood tragedy?

If I close my eyes forever, will it all remain unchanged?
If I close my eyes forever, will it all remain the same?

Sometimes it's hard to hold on, so hard to hold on to my dreams
It isn't always what it seems when you're face to face with me
You're like a dagger, and stick me in the heart
And taste the blood from my blade
And when we sleep, would you shelter me in your warm and darkend grave?

If I close my eyes forever, will it all remain unchanged?
If I close my eyes forever, will it all remain the same?

Will you ever take me? No I just can't take the pain
Would you ever trust me? No I'll never feel the same

I know I've been so hard on you; I know I've told you lies
If I could have just one more wish, I'd wipe the cobwebs from my eyes

If I close my eyes forever, will it all remain unchanged?
If I close my eyes forever, will it all remain the same?



پیام من به استیفن هاوکینگ (در مذمت زهد)

پیام من به استیفن هاوکینگ اینه که شما که زندگیت تا حالا اونهمه عیجیب بوده بذار یه چیز دیگه هم من بگم. فرض کن اون معادله رو هم کشف کنی و متوجه بشی که طبق اون معادله کار درستی انجام دادی اتفاقا دیروز داشتم فیلمشو نگاه میکردم و امیدوارم که خودشم از فیلمش خوشش اومده باشه چون من که از فیلمش خوشم اومد. ضمنا در مذمت زهد همون کافی که واضحه سرنوشت بشر هرچی باشه کسی با زهد نمیتونه خدمت بزرگی بهش کرده باشه، چرا؟ چون این همه آدم هست، خب کاری که این همه آدم از پسش برنیاد رو یه نفر همون بهتر که با زهد نتونه انجام بده. یه نفر احتمالا با اراده و تصمیمات فوق العاده هست که بتونه به سرنوشت بشر خدمت کنه. البته کدوم سرنوشت بشر؟ مگه بشر چندین سرنوشت نداره؟ حالا یه بار هم بجای فهمیدن گذشته بیا خیال کن ما خودمون هم گذشته ایم و هم آینده بعدش ببینیم چی میشه!

درباره اهمیت مطالعه

آیا به راستی دانستن نام کتابها کافی است؟ یا باید واقعا کتابها را مطالعه کرد؟ آیا اگر کتابی تاریخساز شد نباید جدای از نویسنده آن اثر برای آن اثر بطور جداگانه ای حساب باز کرد؟ تفاوت میان انسانهای بزرگ و آثارشان در چیست؟ آیا واژه کتاب تنها واژه ای نیست که به مفهوم عام باید به آن پرداخت؟ آیا اگر کسی توانسته باشد کتابی گویای سرنوشت دردناک بشر برای ما نوشته باشد نباید به آن کتاب توجه ویژه کرد؟ در غیر آنصورت چگونه میتوان معلومات خود را کامل تلقی کرد؟ آیا همه آنچه برای دانستن کافی بوده است در هزاره های قبلی کشف شده است و هزاره ها و صده های فعلی را باید بیهوده تلقی کرد؟ شاید دریافتهای گویاتری نیز از سرنوشت "بشر" وجود داشته باشد که باید به آنها بیش از پیش پرداخته شود. شاید هزار نکته باریکتر از مو وجود داشته باشد که در ابتدا شخصی که خود را "بشر" میپندارد و برای سرنوشت "بشر" اهمیت قائل میشود باید به آنها بپردازد. چرا که ما همه به صورتی زاده شده ایم.

ناقص الخلقه

شاعر بیجا سروده است

شعر به درد جیب کسی نمیخورد

همه کتابها را نیز باید بیرون ریخت

تا شاید دیگران بخوانند!

اما خودمانیم،

به چه دردی میخورند؟

شرکت بازیافت کاغذ،

حتما،

کتابها را برای روز مبادا حفظ خواهد کرد،

شاعر بیجا سروده است،

نویسنده بیجا مینویسد،

از من بپرسید که حتی باری شعر نوشتم،

از من بپرسید،

تا به همه ثابت شود،

به همه ثابت شود،

کسی برای شعر نوشتن ارزشی قائل نیست،

از خودتان بپرسید که دلیل این عصبیت را نمیدانید،

از من بپرسید که بیهوده عصبانیم!

شاعر بیجا سروده است،

نویسنده بیجا مینویسد!

شعر گفتن به درد جیب کسی نمیخورد!

کافی است فقط نام شعر ها را بدانید!

یا چه فرقی میکند؟

کافی است فقط کلمات را بدانید!

چه فرقی میکند مشتی کلمه با مشتی کلمه؟

شاعر بیجا سروده است!

نویسنده بیجا مینویسد!

بی سبب در حسرت

بی سبب به شعرها نگریستن

زندگی مرا دگرگون کرد

تا جایی که دیگر شعرها مرا میفهمیدند

سالها بعدش زندگی مرا واژگون کرد

آنگاه که دیگر من شعرها را میفهمیدم

بی قافیه

بی در و پیکر

بعدش دیگر بدون قافیه نمیشد زندگی کرد

سالها بعدش به نفرت پنهانی همه از قافیه پی بردم

بی قافیه صحبت کردم

و هنوز همه در حسرت قافیه جان میباختند!

کم کنن ادعارو!

صادق هدایت هشتاد سال پیش بوف کور نوشت، چند سالشون بود اونوقت سیاستمداران غربی و بویژه خانواده سلطنتی انگلستان و متفقینی که ادعا میکنن همه از جمله هرکی ادعای ادب و فرهنگ و هنر و فلسفه اش بشه باید باهاش در حد یک انگل جامعه مثل شعبون بی مخ رفتار کرد و یه آدم دیکتاتور ماب حسابش کرد! کم کنن روشونو یکم همچون سیاستمدارانی! هیلاری کلینتون هم بعیده با سیستم لکاته بتونه ریاست جمهوری جالبی دست و پا کنه، البته نظر من که مهم نیست بکل اما زور نزنید فارسی نوشتم!

In Praise of Darkness


This house doesn’t want me conscious tonight.

This sudden destiny doesn’t want my disgust.

Maybe a beautiful song will cuddle.

This open house already escaped being a castle!

When a wall tore down of our beauty,

That’s when I learned they didn’t want murder!

He wisely sinned right in front of my poor face.

Such a nice destiny must be taken away from him!

All I see are ruthless soldiers,

Who afford only to see their own beauty!

Even world coloring dreams are not their Generals!

“We are happy with our own breath”,

They say,

“If they don’t see our way!”

“We are happy with our own heads”,

They say,

“If they are not to be executed!”

 

 

My Message to American Citizens

Be A Man, Vote Trump!!!

نظر مولوی درباره اختیار

میگن یه بابایی درباره اختیار یه بار از مولوی سوال کرد و به مولوی گفت هیچ اختیاری وجود نداره و مولوی طرفو بست به درخت کتک زد بعدش گفت اختیاری وجود داره. حالا اینکه اون کار مولوی چقدر موید اختیار بود یا جبر خودش بماند. اما به هر حال، یک جور حرکتی در زندگی وجود داره. اون کار مولوی که یادم میاد یک معلم ادبیاتی چیزی واسمون تعریف کرده که البته اینم احتمالا مثل همه حرفهای من دروغه از نظر شخص شخیص خودم که اصلا اهمیتی نداره یک جور کار شیطانی به حساب میاد نه یک جور کار هدایت کننده. خب حالا بگذریم، نظر دکتر مخمل سروش در اینباره چیه؟ آیا به علت اون کار مولوی یعنی چون مولوی اختیارو به همه نشون داره قطعا همه چیز از قطعیت برخورداره؟ اگه نظرش چیز دیگه ای باشه که یعنی چیز، احتمالا به خودش چیز پنالتی زده که چیز!!!

ادعای قطعی

تنها چیزی که میتوان خیلی با قاطعیت ادعا کرد آنست که چیزی از قطعیت برخوردار نیست! لذا مدینه فاضله ای وجود ندارد!

داغترین شعر روز

از خندیدن خوشم میاید

البته گاهی وقتها

مثلا نه با قیمت...

نه به قیمت شکستن مچ دستم...

آخر میدانید که،

از آنوقت به بعد،

پینگ پنگم کلی پسرفت کرد،

و مجبور بودم روی پینگ پنگم کار کنم،

مثلا از وقتی پینگ پنگم پسرفت کرد،

آنقدرها خنده دار بودم،

و مجبور بودم به قیمت شکستن مچ دستم،

پس از آن برای همیشه،

مایه خندیدن دیگران باقی بمانم!

قافیه

از قافیه بی بهره نیستم!

از قافیه؟

بی بهره؟

نباید بود!

اما این مگر شما نبودید؟

این مگر شما نبودید؟

که باری از من قافیه خواستید؟

و این مگر شما نیستید؟

که به قافیه اعتراض میکنید؟

این مگر شما نبودید؟

که تاب تحمل این تهمتها را نداشتید؟

و این مگر شما نیستید؟

که دیگر!

گمان میکنید،

باز باید از قافیه سرود؟

Message to Veladimir Putin

As an ordinary citizen, I do believe, If there is any organized terrorism in the world, the governments are to blame more than ordinary citizens, why? because ordinary citizens do not produce any guns! Then, in order to fix the issue why don't governments pay more attention to libertarians and those ordinary citizens who can live a life despite knowing the fact that there "are" governments, and there "are" organizations, but let's just not be obsessed with them like terrorists! I dont think believing in government's holiness is a constructive approach towards deleting terrorism from the world, in contrary, it is exactly the opposite approach that can reduce terrorism! and when I say libertarian, i do refer to creativity and using brain and wisdom and blah blah blah instead of stupid hardliner liberals!

فن بیان

ای کاش بگوییم به صد زمزمه امروز 

 چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است 

ای کاش بنالیم به صد حنجره امروز  

 باری که گران است، اگر هست، مال دگران است 

ای کاش بکاریم به صد معرکه امروز 

 چیزی که روایتگر اندوه نهان دگران است 

ای کاش بخوانیم به صد پنجره امروز 

هر روز اگر خسته شدی درد تو را درد بیان است 

ای کاش بخوانیم به صد مسخره امروز 

چیزی که نگفتیم و نگوییم، خطر فن بیان است ! 

ای کاش بگرییم به صد کبکبه امروز 

اشکی که روان است سخن با دگران است

Present to the President

Outta my way, outta my day
Outta your mind and into mine
Into no one, into not one
Into your step but outta time

Head strong, what's wrong?
I've already heard this song before
You've arrived but now it's time
----------------------

Dragging me down
Why you around? So useless
It ain't my fall, it ain't my call
----------------------

Down on the sun, down and no fun
Down and out, where the hell ya been?
Damn it all down, damn it unbound
Damn it all down to Hell again

Stand tall, can't fall
Never even bend at all before
You've arrived but now it's time
----------------------

Dragging me down
Why you around? So useless
It ain't my fall, it ain't my call
----------------------

Outta my way

Outta my way, outta my day
Outta of your mind and into mine
Into no one, into not one
Into your step but outta of time

Head strong, what's wrong?
I've already heard this song before
You've arrived but now it's time
---------------------
Dragging me down
Why you around? So useless
It ain't my fall, it ain't my call
No way but down
Why you around? No foolin'
It ain't my smile, it ain't my style
Ain't mine, your kind
You're stepin' outta time
Ain't mine, your kind
You're stepin' outta time

Dragging me down
Why you around? No foolin'
It ain't my fall, it ain't my call

---------------------


Read more: Metallica - Ain't My Fault Lyrics | LyricsFreak