نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

در میان اینهمه آزار جنسی

در میان اینهمه خبر آزار جنسی یه خبر اومده که خیلی جالبه و اون اینه که کوین اسپیسی به آزار جنسی "داماد" سابق شاه نروژ متهم شده. بابا پاره پوره شدم از خنده. یارو گفته کوین اسپیسی به فلان جام دست زده. من این خبر رو که شنیدم یاد تمامی آزارهای جنسی افتادم که پسرا سر هم میارن اما چون معروف نیستن به جایی نمیرسه. بابا کار بشر اصلا کلا آزار جنسیه. اگه آزار جنسی نبود که زندگی یک چیزی کم داشت...

حافظ

ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی

ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

می بیاور که ننازد به گل باغ جهان

هر که غارتگری باد خزانی دانست

خارجی ها در ایران

به تازگی عضو یک گروهی شدم که خارجی هایی که به ایران سفر کرده اند خاطرات و عکس های سفرشون رو میگذارن. با قاطعیت میتونم بگم اینقدری که این خارجی ها از ایران لذت میبرند ما خودمون لذت نمیبریم و در ضمن بعضی جاهایی که من خودم از ایران اصلا نمیشناختم از همین گروه شناختم. چرا ما ایرانیها اینقدر بیحالیم یا چرا ما ایرانیها اصلا فرصت برای سفرهای ماجراجویانه پیدا نمیکنیم؟ و چرا سفر هم که میریم مثل این خارجیها در طول سفر اونقدر خاکی نیستیم و چرا اینقدر درباره دنیا کم میدانیم؟ آیا خوب نیست که آدم دنیا دیده بشه؟ آیا فقط باید در زندگی خر زد؟ یا فقط باید در زندگی سر دیگران رو کلاه گذاشت؟ یا فقط باید راه و رسم زیرآب زنی رو یاد گرفت؟ آیا اگر کسی بجای خر زدن و زیرآب زنی رفت دنیا دیده شد باید تو این مملکت از گشنگی بمیره اگه شانس نیاره؟

و هوشنگ گریه کرد!

از هوشنگ ابتهاج نقل شده که ایشون فرموده اند در زندان بوده اند که از رادیو ترانه "ایران ای سرای امید" پخش میشه و ایشون میزنه زیر گریه. میپرسن چرا گریه میکنی؟ میگه آخه شاعر این ترانه منم! البته در دوران پس از انقلاب!