اون قسمتش هم که منصوریان رفته بود دست مربی پدیده رو گرفته بود و فردوسی پور گفت الان میره یه ماچش هم میکنه هم خیلی جالب بود ....
به عنوان کسی که بیست و هشت ساله استقلالیم، لحظه های عجیبی رو با استقلال سپری کردم. بذارید بگم که نگی خالی میبندی. مثلا اون یارویی که تو استادیوم جلوی خود من یه سیگاری بار زد و کشید و بعدش هم شعارهای هوادارانو اختراع میکرد !!! یا مثلا باخت دو یک استقلال به جوبلیو ایواتا در فینال باشگاههای آسیا با مربی گری مرحوم ناصر حجازی !!!! یا مثلا برد استقلال در فینال باشگاههای آسیا وقتی هفت هشت سالی نداشتم و وقتی خبر قهرمانی استقلال را از تلویزیون شنیدم دکتر داشت به من آمپول میزد !!!! یا مثلا باخت سه هیچ استقلال از پرسپولیس. برد سه بر یک استقلال. برد سه بر دو استقلال با گل پیروز قربانی یکی از آن بازی هایی بود که هیچ بازی دیگری آنقدر به من نچسبید !!!! البته آن یکی هم که استقلال با گل اکبرپور برنده شد برای خودش عالمی داشت !!!! برد استقلال مقابل پرسپولیس فصل پیش هم یکی از آنهایی بود که بالاخره ما را هم به جمع شاخ و شونه کش ها اضافه کرد. البته خدا آخر و عاقبت دربی امثال را به خیر کند !!!! فکر کنم این پرسپولیس حالمان را حسابی بگیرد !!!! این از همان احساسهایی است که من دارم. نمیشود آدم خیلی دلش را بیخودی روی حساب افتخارات استقلال به چیزی خوش کند. استقلال وقتی بد بازی میکند خیلی بد بازی میکند. استقلال امروز خیلی بد بازی میکرد و من را یاد همان سری قبلی که استقلال خیلی بد بازی میکرد انداخت. اینطور نیست که استقلال همیشه خوب بازی کند. و اما آفرین به تماشاگران استقلال که با این شعار حیا کن رها کن بار دراماتیک خوبی به قضیه دادند. آخر میدانید استقلال بار دراماتیکش هم بالاست. استقلال همین چیزهایی است که همه پرسپولیسی ها به آن حسودی میکنند. منصوریان هم به عنوان یک استقلالی نباید خیلی ناراحت شده باشد. استقلالیها یکدیگر را خیلی خوب میشناسند !!!!
من امروز یه تابلویی تو خیابون دیدم که خیلی منو ناراحت کرد!!! نوشته بود "مصدق به آمریکا اعتماد کرد و کتکش را هم خورد".
چند نکته درباره این مساله هست که منو عذاب میده. نکته اول این عکسی هست از جناب کاشانی که اونو در کنار شعبان بی مخ نشون میده. که در کودتا علیه مصدق شرکت داشت. یعنی همین عکس:
نکته دوم اسنادی هست که اخیرا از طرف آمریکا منتشر شده در مورد کودتا (میدونم که میگید اون اسناد هم ساختگیه) و این اسناد نشون میده که جناب کاشانی در کودتا دست داشته!
نکته آخر اینه که من صفحه ویکیپیدیای محمد مصدق رو خوندم و در اون فقط به چند مورد مکالمه مصدق اونهم در مقام نخست وزیر با سفیر آمریکا اشاره شده و نه خبر از قرارداد خاصی هست نه خبر از سفر خاصی هست و نه هیچی که هیچی که هیچی!!!!! روی چه حسابی میگن مصدق به آمریکا اعتماد کرده؟ مصدق اگر به بیگانگان اعتماد داشت که نمیرفت صنعت نفتو ملی کنه. آخه چرا دروغ به خورد مردم میدین؟ ما که به آخرت اعتقاد نداریم. ما که ایمان نداریم. ما که همه کارمون غلطه. ما که اهل عبادت نیستیم. شما که همه کارتون درسته چرا پشت سر مرده حرف بی پایه و اساس میزنید آخه؟
میگم عکس سلفی گرفتن با موگرینی به نظر من اونقدرها هم فاجعه نیست. تنها مشکلش اینه که غیر از ایران جای دیگه ای اتفاق نمی افته. من اگر نماینده مجلس بودم هیچوقت اقدام به چنین کاری نمیکردم. اما کسی که اقدام به چنین کاری کرده رو هم سرزنش نمیکنم. فوقش اینه که آبروی حکومت بره که خب به قول قدیمیا دیگی که واسه ما نجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه!!! خب به جهنم که آبروی حکومت بره. در درجه دوم همین چیز نصفه و نیمه ای هم که از برجام مونده به خاطر همین موگرینی هست. پس واقعا جا داره که به بنده خدا بیشتر توجه بشه. مثلا یه روزنامه ای چیزی بره باهاش مصاحبه کنه. البته از اونجا که همه کارای ما شبیه آدمیزاد نیست این یکی هم باید با عکس سلفی اتفاق بیفته. من نظرم اینه که اونایی که عکس گرفتن به علت همین حمایت موگرینی از برجام عکس گرفته ان. حالا بگذریم که خیلی حرکت جذابی نیست اما ترور شخصیت افرادی که باحال بازی در آوردن و عکس گرفتن هم چندان اخلاق پسندیده ای نیست که میبینیم از بسیاری ایرانیا داره سر میزنه.
من مطمئنم که یه عده ای توی همین دنیا زندگی میکنن که آهنگ محلی مورد علاقه شون اینه: وی قرون وسطی بیااااااد، دنیااااا ندوووووونهههههه، وی قرووووون وسطی بیاااااد، دنیااااا ندوووونننننههههههه....
میگن اون دنیا اوضاع به قدری وخیمه که در و دیوار و زمین و اشیا و سایر چیزها هم علیه آدم شهادت میدن. ما که شانس نداریم در و دیوار بیان درباره فداکاریهامون در زندگی صحبت کنن. احساس میکنم یه روزی در و دیوار میان جلوم ازم شکایت میکنن و من هم پیش خودم میگم که ای واااای ای کاااااااااششش حرف اونایی رو که میگفتن در و دیوار میان جلوت صحبت میکنن رو گوش کرده بودم. بعدش یهو همه حرفهای دیگه شون هم درباره من درست از آب در بیاد. اونوقته که دیگه باید خودمو قطعا واسه جهنم آماده کنم!!!
این هدفون جدیدم به قدری خوبه که دلم میخواد بذارم تو دهنم بخورمش!!!!
اینقدر هفت و دو آوردم که دیگه وقتی هفت میاد همش یاد دو میفتم....
پوکر مذهبی میشه اون که آدم وسط بازی برای بدست آوردن دست دلخواهش دست به دعا بزنه! اتفاقا پوکر مذهبی جواب میده!!! من خودم دعا کردم دستم اومد!!!!
درست که فکر میکنم میبینم این قضیه آزاده نامداری اونقدرها هم مهم نیست. ما مشکلات بزرگتری مثل ترافیک داریم!
الان که دارم به آهنگهای ام پی تری پلیرم گوش میکنم حس میکنم وقتی آهنگهای ام پی تری پلیرمو انتخاب میکردم خیلی حالم خوب بوده و وقتی آهنگهای توی موبابلمو انتخاب میکردم حالم بد که نه اما نمیدونم چجوری بگم، حالم یکمی سنگین بوده. خلاصه یه همچین احساساتی دارم من درباره خودم. این قضیه ام پی تری پلیر هم و اینکه انتخاب آهنگهاش به چند وقت پیش برمیگشته و من حالا میتونم حس و حال چند وقت قبلمو یهو با گوش کردن بهش بدست بیارم هم خیلی جالب به نظرم میاد. چون داره از آهنگهاش کلی خوشم میاد و فکر میکنم شاید باید دوباره خودمو به همون حالت بر گردونم. نمیدونم خلاصه گیر کردم بین این دوتا. فکر کنم حالمو خیلی خوب براتون توضیح دادم.
دلم میدونید چی میخواد؟ دلم یکی از این دعواهای وبلاگی میخواد که تو 360 رخ میداد. یا نمیدونم شاید از نظر من دعوا بوده و به همین خاطر هم هست که من الان دارم قرص میخورم. خلاصه میدونید؟ دلم یکی از اون دعواها میخواد. از همون دعواها که ما همیشه توش برنده میشیم و اونا میبازن!
I was sitting in a Tehran metro train then all of a sudden this guy who sells headphones showed up. I asked him for the best headphone and he gave me something for 18 thousand tomans and I really liked the headphone. then when I was testing it I needed to play a song. I played a random song from a shuffled list on my cell phone and it turned out to be "Waiting for a Miracle" which almost made me cry since Leonard Cohen is not among us anymore. It was such a Miracle that this song showed up and I am not the kind of person who forgets miracles. Although I have been taking some pills about it!