حاج ماشاالله هم سر و مر و گنده است و هم ماشاالله فراموش کرده است جوانان نیز نیاز به ازدواج دارند!
من از روزی که جوانهای ایرانی رفتند سوریه مردند ولی فوروارد تیم ملی سوریه تو عربستان بازی کرد فهمیدم یا سوری ها ملت بیشرفی هستند یا ادعاهای حکومت ایران تو خالیه. فکر نمیکنید اینا ربطی به هم داره؟ به نظر من یه جای قضیه تو محاسباتتون اشتباه میکنید اگر فکر کنید ربطی نداره!
همینطور داشتم میدویدم سمت در مترو که وارد شم قبل از اینکه قطار بره و حواسم فقط به یک چیز بود اینکه قسمت خانوما سوار نشم. خلاصه توی یه واگن یه آقایی رو دیدم و خوشحال با کله رفتم تو و یه نگاهی انداختم و دیدم که همه غیر از این آقاهه و من زنن. گفتم آقا این مگه قسمت زنا نیست؟ گفت چرا ولی ایرادی نداره شاه برگشته مشکلی نیست. منو میگی! سریع از در رفتم بیرون از اونیکی در رفتم تو. غلط نکنم یه خبری هست!
جای شما خالی امروز یه ساعتی وقت داشتم و رفتم یه قلیونی چهارراه ولی عصر با اجرای موسیقی زنده آهنگهای شهرام شبپره که خواننده هم یه چیزی میخوند وسطش با این مضمون که: "دیگه رقصیدن آزاده" و از این صحبتها. اگر خبریه که نمیدونم خب درسته من سن بالام اما بدونم به هر حال بد نیست. البته بدم میاد اگه گشت ارشاد اینو بخونه بره در این کافه رو تخته کنه ها. گفته باشم.... حالا انگار نظرات من مهمه اصلا!
برای بار دوم عرض میکنم. منصوریان حیا کن. استقلالو رها کن....
سوار مترو که میشم آدمهای میانسالی که چندتا تار موشون سفید شده رو به کرات میبینم که جاشون رو میدن به آدمهای کهنسال در حالی که خیلی جوانها از اینکار امتناع میکنن!!! مثل خودم مثلا من هنوز به این نتیجه نرسیدم درست و حسابی که وقتی راه خودم اینهمه درازه و کیفم اینهمه سنگینه چرا باید جای خودم رو بدم به کسی!!! اما اون آقاهه با خوشحالی جاشو میده به کس دیگری و اون هم با خوشحالی میشینه. آیا در جامعه ما یه چیزی گم شده یا یه چیزی هنوز پیدا نشده یا یه چیزی هست که ما میدونیم یا یه چیزی هست که میدونستیم و فراموش کردیم؟ راستی به غیر از آخرت چه دلیلی میتونه داشته باشه که آدم جاشو بده به کس دیگری. اما آیا آخرت صرفا در همین خلاصه میشه که آدم جاشو بده به کس دیگری؟ یا اینکه وقتی جوانها اینهمه آدم رو میبینن که راست راست حق کشی میکنن آخرت رو هم فراموش میکنن؟ یعنی هیچ دلیل دیگه ای نمیتونه وجود داشته باشه برای اینکه آدم کس دیگری رو خوشحال کنه و صندلیشو بده بهش؟ چقدر بد!
الان چند وقته که میشنوم در مورد قرص های ضد افسردگی در رادیو صحبت میشه و در مورد این قرصها به مردم هشدار داده میشه. مثلا میگن عمر ملت رو سی و سه درصد کاهش میده و فلان و بهمان. من نظرم اینه که هنوز ترجیح میدم از این قرصها استفاده کنم حتی اگر عمرمو کوتاهتر کنه چون افسردگی اگر شدید باشه از مرگ هم دردناکتر هست!
شاید باورتون نشه اما دیشب تو خواب داشتم کتلت میپختم که یکی از دوستام بهم اطلاع داد که کارلوس کیروش تورو به تیم دعوت کرده و همین الان باید خودتو به تیم برسونی. منم گفتم خب منو که تو ترکیب اصلی نمیذاره و باید روی نیمکت بشینم اگه میشه بهش بگید هر وقت منو خواست بیاره تو زمین من بیام آخه من دارم کتلت میپزم. گفتن نه باید همین الان بری. خلاصه کتلت رو به دوستم سپردم و رفتم. کارلوس داشت بازیکنای اصلی رو اعلام میکرد که متوجه شدم من رو هم تو تیم اصلی گذاشته. منم بازی خوبی از خودم به نمایش گذاشتم. حدود دقیقه هشتاد و خورده ای بود که با چند گل از حریف جلو بودیم. من هم تو دفاع عالی بودم و هم توی حمله. دوستم هم وسط بازی یکی از کتلت های کج و کوله ای که پخته بود رو برام آورد و همونجا وسط بازی مزه کردم. خواب خیلی خوبی بود. هم به کتلت رسیدم و هم خیلی خوب بازی کردم
نمیدونم این حامد همایون بنده خدا چی میخونه که من اینقدر رو مغزمه اما شما اگر میدونید بگید....
حالا هی این به اون میگه تروریست. هی اون به این میگه تروریست. هی اون به این بگه تروریست هی این به اون بگه تروریست. من فقط یه چیز میدونم. حساب منو از خودتون جدا کنید. با همتونم!!!
چی بگم واللااااا! این پرسپولیس واقعا تیم شده. حالا خوبه ما بخیل نیستیم در عرصه بین المللی....
میگم این حرفهای اخیر مسیح علینژاد رو تو تلگرام شنیدم. به نظر من که در درجه اول در مورد قضیه استادیوم یه فرقی بین اینکه تو خارج جلوی کسی رو بگیرن یا تو ایران زنارو راه ندن هست. فرقش هم اینه که زنها تو ایران از قبل میدونستن راهشون نمیدن پس بیخود و بیجهت تا دم در استادیوم نمیرن و این خیلی بار دراماتیک قضیه رو کمتر میکنه در مورد بهاییت اما نظرم اینه که من اگه جای اونها بودم دروغ میگفتم تا بتونم برم دانشگاه و این با اون کلاهی که شما میگفتی سر خودمون میذاریم خیلی فرق میکرد چون طرف کلاه که سرش نمیرفت هیچی میتونست به تحصیلاتش هم بپردازه. مثلا مذاهب دیگه هم مثل شیعه اسماعیلی از این روشهای دروغ گفتن و زبل بازی هایی مثل این خیلی استفاده کرده اند. اما این فرق داره با اونی که طرف آیا اعتقاد واقعی خودش رو بذاره کنار یا نه. اون طرف میتونه اعتقاد واقعی خودش رو کنار نگذاره و صرفا در وجود محدودیت زندگی کنه اما هر جوری که میتونه سر اون محدودیت رو هم کلاه بگذاره. اصلا بگذریم. من خودم تنها چیزی که هستم اگزیستانسیالیسته نمیتونم برم تو فرم دانشگاه بنویسم اگزیستانسیالیست که !!! باید بنویسم اسلام. در ضمن بین مذهبی بودن و نبودن و بین سکولار بودن و نبودن هم تفاوت هست. پس من مذهبی نیستم و سکولار هستم. اگزیستانسیالیستم اگر به خاطرش دستگیرم کنن میبرمشون شهر کتاب بهشون نشون میدم چنتا کتاب درباره اش داره به فروش میرسه. در ضمن یه ربطهای خوبی هم به دین داره و خب اگر آدم مذهبی هم درست بدونه ممکنه با یه اگزیستانسیالیست رفت و آمد نکنه اما از یه اگزیستانسیالیست خیلی بدش هم نمیاد! اما از بهاییت بدش میاد. این یه مقدار کار بهاییت رو دشوار میکنه. چون من مسوول این نیستم که یکی دیگه از بهاییت بدش میاد. چون اون یکی دیگه از خودم خیلی بدش نمیاد. متوجهی چی میگم؟ من شخصا وظیفه ای در قبال بهاییت ندارم. تنها وظیفه ای که دارم اینه که خودم معقول برخورد کنم با یه آدم بهایی اما مسوولیتی در قبال رفتار کس دیگری ندارم.
من فکر میکنم ملت ایران خیلی خوب پیغام خودشو در مورد تماشاچیای سوری داده. ملت ایران خیلی واضیح گفتن که باباجون! ما حوصله نداریم بریم تو سوریه شهید مدافع حرم بدیم بعد تماشاچیای سوریه ای تو استادیوم آزادی اینقدر سکسی باشن. ملت ایران دیگه خسته شده. ملت ایران دلش میخواد سکسی باشه. چرا این سکسی بودن که در ذات ملت ایران هست رو از ملت ایران دریغ میکنید آخه؟
بالاخره امروز مامانمو با خودم بردم که برنامه آینه های روبرو اثر بهرام بیضایی رو ببینیم. قالب برنامه یک نمایشی هست که نصفش داره روی پرده سینما اتفاق میفته و به طور همزمان نصف دیگش در قالب تئاتر. بسیار کار جالب و قشنگی بود اینکار. ماجرای داستان هم ماجرای زن و مردی بود که هر دو روزگار بدی رو سپری کرده اند. و هر دو به نوعی به هم ربط پیدا کرده اند. ربط پیدا کردنشان هم بر میگردد بیشتر به برادر دختر! یعنی قسمت قابل قبولش همین است. اینکه دختر برای آزاد کردن برادرش با تیمساری همخوابه میشود ولی تیمسار برادرش را اعدام میکند. پس از آن پدر دختر هم میمیرد و خانه پدریشان هم به مدرسه تبدیل میشود. دختر که کاری نمیتوانسته بکند به شغل فاحشگی روی میاورد. و در تمامی عمر دختر آرزوی کشتن تیمسار را با خود به همراه داشته است. پسر که دانش آموز ممتاز بوده است به طور عجیبی با برادر دختر آشنا میشود و در جریان کارهایش قرار میگیرد. روزی که برای دستگیری برادر دختر میایند او شاهد دستگیری برادر است و روز بعدش در کنکور خراب میکند. سپس به سربازی میرود و همانطور که شاهد رفت و آمد دختر با تیمسار است متوجه میشود که برادرش را اعدام کرده اند. در ضمن او تنها کسی بوده است که مهر برادر دختر را که "ملت ستمدیده ایران" است را با خود دارد. در انتها ماجرا خیلی جالب میشود. پسر برای ثابت کردن عشق و علاقه اش به دختر تیمسار را میکشد و با مهر برادر و خون تیمسار بر پیشانی تیمسار "ملت ستمدیده ایران" مهر میزند. در صحنه نهایی پسر و دختر در کنار یکدیگر مینشینند. پرده سینما کبوتری را نشان میدهد و صدایی در پس زمینه از امید صحبت میکند. به نظر من نکته اصلی این برنامه همین روزگار دشوار و عجیبی بود که این دو نفر سپری میکردند و این که اگر واقعا در کنار هم بودند چقدر میتونستند از بار سنگین غم و احساس رخوتی که در اون اسیر شده بودند نجات پیدا کنند.
میگم خب راست میگن اینکه زنهای سوری رفتن تو استادیوم اما زنهای خودمون نمیتونن برن خیلی بی احترامی به زنهای خودمون هست. اما منم مثل شما قبول دارم که اونها چون خارجی هستند نمیفهمند شعارهای تماشاچیارو اما این دلیل نمیشه. تماشاچی ها هستند که باید خودشونو کنترل کنند. و مثل آدم درست و حسابی رفتار کنند تا بشه زنها رو هم اجازه داد برن استادیوم! پس این تقصیر تماشاچیان مرد هست که نمیشه زنها برن استادیوم. لازم نیست همه مردها به خاطرش مقصر بشن!
شبح و شر شبحانه بیشکویت های مادر. چقد شیرین و ترده بیشکویتهای مادر، بیشکویتهای مادر ترد و خوب و ملوسن، شبح و شر شبحانه شیرین و ترد و خوبین. شبح و شر شبحانه، بیشکویتهای مادر .....
مامان من هر روز بهم میگه سودوکو 16 در 16 سخت ترینشو واسم پرینت بگیر بعدش هم میشینه حل میکنه!!!! یه بار یکیشو گرفتم دیدم درست حل کرده همرو. من واقعا در عجبم که چطوری میتونه این کارو انجام بده. من شخصا با اینهمه هوش و ذکاوت در حل کردن سخت ترین 9 در 9 موندم اونوقت مامانم 16 در 16 حل میکنه ....
و زخمی که بر پهلو دارم از درختی است که خودم کاشته بودم .... (متالیکا)
همدم لحظه های مترو من ام پی تری پلیرم....
بدترین قسمت حموم کردن میدونید چیه؟ اینکه باید صابونو اینقد رو لیف بمالی که کف کنه! البته میدونم شماها دیگه باکلاس شدید و از شامپو بدن استفاده میکنید. اما چه فایده؟ شامپو بدن که رو لیف اصلا کف نمیکنه! البته میدونم شاید شما اصلا بدون لیف حموم کنید اما بدون لیف که نمیتونید خودتونو خوب بشورید. میتونید؟ پس به این نتیجه میرسیم که بدترین قسمت یه حموم درست و حسابی رفتن اونه که باید صابونو اینقد رو لیف بکشی تا کف کنه! البته اون وقتی که صابون شروع میکنه به کف کردن کم کم شروع میکنه به کیف دادن اما خب بازم ممکنه صابونش خوب نباشه و خوب کف نکنه. من که از این صابون گلنارها دوست دارم. شما چطور؟
The world has seen Conor McGregor, he is nothing short of amazing
آیت الله صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه فرمودند کلیه مدارکی که علیه جمهوری اسلامیست به دست عده ای معاند جمع آوری شده و جمهوری اسلامی حتی اندازه ای هم به این یاوه سرایی ها اعتنا نخواهد کرد... خواستم بگم داداش دمت گرم! من خودم هم مثل شما به اون یاوه سرایی ها اهمیت نمیدم. اینو باهات موافقم. اما من کجا و شما کجا......