نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

ته مقاله

"از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو"


بوته خار خشکیده در بیابان این مملکت با تو سخن میگوید. به پاهایم بسته ام زنجیری را که حق پاهای من بود اگر به تو نگاه نمیکردم. به گوشهایم گوشواری آویخته ام از دو گیلاس سرخ همزاد. دعواهایم را دیگر کنار گذاشته ام. انتگرال گرفته ام از همه دنیا... اینجا بیرون انتگرال متغیر من هنوز زنده است.


تو به پینک بازان عالم برسان برسان سلام مارا ... که به ماسوی فکندی همه سایه هما را...


صدای درد بی درمان نمی آید؟ خدا کو؟ دل شیران ملت را صفا کو؟ سراسر جمله عالم پر ز مرد است... ولی مردی چو راجر خوش صدا کو؟


قاطی کرده ام... قاطی... حالم اصلا خوب نیست. دارم دیوانه میشوم. دارم میروم ملاقه مسی را توی دیگ عدسی بزنم شاید حالم بهتر شود!

کله پاچه در دنیا آزاد نیست و من مجبورم از کله پاچه حمایت کنم! عاقبت کارم به اینجا کشیده است. نه! من از قدرت کناره گیری نکرده ام. من سرنگون شده ام...


ای درمان درهای من... ای کله پاچه... شاید روزی بیایی!

ای شوره زار سرسبز تو به من دروغ گفته بودی گیاه از تو نمیروید...


کره زمین از خفاش شکست خورده است حتما که اینگونه نگونبخت شده است... از جیمز التماس دعا دارم... آخر میدانید جیمز اصلا به دعا کردن اعتقادی ندارد. ولی شاید به خاطر من کوتاه آمد!


خدای من! خدای پاک و مهربان من... من و قلب کوچکم هر روز برایت دعا میکنیم که شاید بتوانی نجاتمان دهی!

کجای دنیا باید ایستاد تا دستمان به آسمان بهتری برسد؟ میخواهم از منظومه شمسی فرار کنم. خورشید ناراحت است. آخر میدانید؟ خورشید خانم چارقد مشکی نمیخواست!


ای ایران! ای مرز پرگهر... دیوانگی هایم را ببخش. خودخواهی هایم مال خودم... دستهایم برای تو...

دستهای من آهنی است و کبوتران این سرزمین از آهن نمیهراسند...


این شاس را نهایت صورت کجا توان بست؟


پرندگان، چرندگان، خزندگان، گیاهان، چزندگان... ای خلیج همیشه آبی فارس، لنگی ها... مرا ببخشایید!


خسته نباشی دلاور... خداقوت پهلوان... شیر مادر و نان پدر حلالت...


به پایان آمد این دفتر، شکایت همچنان باقیست...


قصه ما به سر رسید. کلاغه به خونه اش نرسید.


ذت زیاد. میم. ح. میم. دال.

عقاب

عقاب تیز چنگالی

زمین را مست خود کرده

شبان بی پناهی در عزای گوسپندان است

عزای گوسپندی سر بریده

جیب او خالی

خدای روزهای سخت را دشوار میبیند...

آی مرجی...

خلاصه که اینطور آی مرجی... نفت بیگیرم؟ نون بیگیرم؟ چی کار کنم؟

شعار دربی

الله اکبر

الله اکبر

این بانگ استقلال کز خاوران خیزد

این بانگ استقلال کز خاوران خیزد

با ما درآمیزد

با ما درآمیزد

تا برنشانیم بهر ایران شعله ای دیگر

تا برنشانیم بهر ایران شعله ای دیگر

دود دود دود دود دورووووود

دود دود دود دود دورووووود

صدایی نشنیدم

از ابر شنیدم

از باد شنیدم

از آسمان شنیدم

در خواب دیدم

از زمین و آسمان شنیدم

از تو اما صدایی نیامد

لیست خرید

پوتین برای سربازان جدید

نان

نفت یه پیت

اسلحه به تعداد کافی

اتاق بازجویی نم کشیده

پول برق را باید بدهیم

پول آب جدا

پول گاز را باید بدهیم

دوبله پارک نکنیم

و دیگر هیچ.

فال حافظ

خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز

عاقبت منزل ما وادی خاموشان است

حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است

بر رخ او نظر از آینه پاک انداز

به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم

ناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز

دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست

از لب خود به شفاخانه تریاک انداز

ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد

آتشی از جگر جام در املاک انداز

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید

دود آهیش در آیینه ادراک انداز

چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ

وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز

ماکارنا...

ماکارنا، پریشبا زنگ زد و به من گفت... یه مقاله جدید بساز و بد دست مردم... که بشن قفل و برن چخ... بشن مست و بشن خل... بشن مست و بشن خل...

آقای ربیعی صبر ایوب رو درخواست کردن...

پیام من به ابرام!

ابرام جان سلام. حالا که دوباره باب مذاکره باز شده است بو ایکه مو اقدرت خدافظی بیم... اما خواستم صرفا نظر شخص خودم را در مورد نحوه مذاکره عنوان کنم. و اون اینکه تا حد ممکن در مذاکرات قرمساق بازی در بیاورید و اصلا امتیاز الکی به طرفهای خارجی ندهید. فعلا ذت زیاد.

در مورد داوران لیگ برتر

یه سوال جا خالی میخوام بپرسم شما بقیه اش رو پر کنید... شیر سماور؟ ...؟

درباره هیکل

هیکل میکل میزون بود ولی به علت دوران کرونا یکمی از حالت ایده آل خارج شده و به قول معروف گفدنی چییییییییی؟‌ یک تپل شدم.... یه رجیم سقت غذایی گرفتم که لاغر کنم. اینم در مورد هیکل.

Somebody

Somebody gonna get hurt real bad... Somebody... I don't know who!

درباره خود اونمیشهچه

درباره خود اونمیشهچه خیلی دوست دارم که در آینده نه چندان نزدیک این مطالب رو در گالیب مدون به صورت فلسفی ایجتیماعی و گیره سلسله بندی و چاپ برسانم که هنوز فرصت نچردم...

درباره... درباره... دربی...

میگم قضیه اینه که هر کی در جریانه میدونه... اونمیشهچه ازشون بدمون میاد... انمیشهچه ازمون بدشون میاد...

انتگرال سیاسی

من خودم با این عقل ناقصم در سیاست خارجه به نظرم اگر از اول در آمریکا خانم مونیکا لوینسکی با جان بولتون ازدواج کرده بود الان این مشکلات رو شاهد نبودیم. ولی به هر حال هنوزم دیر نشده. ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست.

درباره احبدی نجاد

خب به نظرم دوباره احبدی نجاد یه سری ژست های آزادی خواهانه پوپولیستی گرفته و یک سری دری وری های جدیدی گفته که اصلا نه در مورد هیچکدومشون ایده ای داره نه تخصصی داره نه تجربه ای داره...

دوش وقت سحر

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال

که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود

که ز بند غم ایام نجاتم دادند

در آستانه...

در آستانه دربی بزرگ پایتخت از همین الان برای تیم محبوب خود استقلال آرزوی موفقیت میکنم... و همونطور که قبلا گفته بودم کل کل من با لنگیا فقط در مورد دربی هست و لاغیر و لذا نمیتونم برای لنگیا الان آرزوی موفقیت کنم... لکن بروید و بترکانید لنگ ر که میدونم شما تواناییش رو دارید...

مارو دور ننداز... ما اونقدر بدردنخور نیستیم...

پینوشت: من یه بی جنبه عمه خرابم...

دوشمن داااناااااا....

دوشمن دااااانااااا بورده ای باااااالاااااا... ای یار ناااااداااان خاک بر سرم کاردیییی...

جوونیای شعبون

اخیرا برخی مسوولین یه صحبت‌هایی کردن در مورد، در مورد، .... عههههههه.... اصلا جهنم ضرر میگم! در مورد باران و بارندگی و نزول انزالات و این صحبت‌ها که منو شدیدا یاد جوونیای شعبون انداخت... خدا بیامرزه شعبونو...

The Holy or The Broken

There is a blaze of light in every word

it doesn't matter which you heard

the holy, or the broken Hallelujah

...

یکسال پیش در چنین روزی

یکسال پیش در چنین روزی دیه گو آرماندو مارادونا آرژانتینی که قطعا ستاره و افتخار کشور خود و بسیاری دیگر از مردم جهان بود از دنیا رفت. مطمئنم که تا آخرین نفس روح مارادونا برای زندگی تلاش کرد. به هر دری زد و حتما آرژانتین او را دوست داشته و خواهد داشت. قطعا دنیا به آدمهایی نظیر او زیاد نیازمند است. یادش گرامی و روحش شاد 

شاس ناتمام

شاسان زمان را همه از شاس نشانی دگر آمد

آن شاس عیان را ز نگاهی خبر آمد

این شاس گرفتار زرنگی دگر آمد

آن شاس نگون بخت به وقتش فشل آمد

آن شاس ندانست چه شاسی ثمر آید

این شاس ندانست که زنگ خطر آمد

شاسی ز سراپرده عالم مگر آید

تا شاس گرفتار ز شاسی خبر آید

از شاس نگفتیم و ندانیم ز شاسی

تا شاس نداند چه بلایی به سر آمد

از شاس شلمشس بطلب شاس که آن شاس

با شاس نگون بخت ز شاسی بتر آمد

این شاس ندانیم نگوییم به کس ما

تا شاس شلمشس ز نوایی دگر آید

درمانده شاسی و گرفتار اداییم 

تا شاس نگون بخت ز شاسی خبر آید!

عفو بین الملل

عفو بین الملل نسبت به دستگیری و صدور حکم علیه نرگس محمدی اعتراض کرد. شنیده ها حاکیست...

بعضی وقتها هم...

گفت ببین، من واسه این لوس بازیا زیاد وقت ندارم!

خلاصه سرتونو درد نیارم،

رفتم بغلش کردم

بسکه سرد بود از سرما یخ زدم!

بسکه سرفه میکرد سرفه ام گرفت،

یه سرفه های عجیبی...

حالا شربت سرفه ام حالمو خوب نمیکنه...


و آنگاه...



و آنگاه در چندین صور دمیده شد
ترانه ها همه از خواب برخاستند
و هویت سرایندگانشان را انکار کردند
و ترانه سرایان عرق سرد پیشانیشان را پاک
خداوند با لبخند موزیانه ای اطراف را نگاه کرد
چکش عدالت را بر میز کوبید
و گفت: برای امروز کافی است،
فردا هیتلر را محاکمه میکنیم

Sound of Silence

Hello darkness, my old friend
I've come to talk with you again
Because a vision softly creeping
Left its seeds while I was sleeping
And the vision that was planted in my brain
Still remains
Within the sound of silence
In restless dreams, I walked alone
Narrow streets of cobblestone
'Neath the halo of a street lamp
I turned my collar to the cold and damp
When my eyes were stabbed by the flash of a neon light
That split the night
And touched the sound of silence
And in the naked light, I saw
Ten thousand people, maybe more
People talking without speaking
People hearing without listening
People writing songs that voices never shared
And no one dared
Disturb the sound of silence
"Fools" said I, "You do not know
Silence like a cancer grows
Hear my words that I might teach you
Take my arms that I might reach you"
But my words, like silent raindrops fell
And echoed in the wells of silence
And the people bowed and prayed
To the neon god they made
And the sign flashed out its warning
In the words that it was forming
Then the sign said, "The words on the prophets are written on the subway walls
In tenement halls"
And whispered in the sound of silence