نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

شخص چندم؟

تقصیر خودشان نیست. به شخص سوم زیادی علاقه دارند. یعنی همیشه که نه. بعضی وقتها هم به شخص سوم بی علاقه اند. البته این بی علاقگی خود بیش از هر چیز نشانه علاقه بیش از حدشان است. خلاصه میگفتم. به شخص سوم زیاده از حد علاقه دارند. از ابتدای زندگی هم علاقه داشتند همه انشاهایشان را شخص سوم بنویسند. همینطور بود که سال به سال خقتشان میکردند که تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟ و آنها هم حتما چیزی درباره دوستانشان مینوشتند که با آنها به مسافرت رفته بودند. کسی در تعطیلاتش خودش تصمیم نگرفته بود کار خاصی بکند. شخص سوم بودن هم از قضا چیز خیلی بدی نیست. تا آن زمان که تصمیم نگرفته باشی شخص اول یا دوم باشی. شخص دوم که چه عرض کنم! تا آن زمان که تصمیم نگرفته باشی خودت وارد قصه شوی. این قسمت های قصه هست که خیلی دوست ندارند باور کنند و بخوانند. برایشان خواب آلود است. خمیازه میکشند! انگار نه انگار که یک شخص سومی هم هست. که در زمان خودش همیشه شخص اول است. شخص اول حق ندارد مطابق خواست خودش بازی کند. چون آنها دوست دارند همیشه داستان را بنویسند. دوست دارند همیشه آنها شخص اول باشند. به این هم بسنده نمیکنند که مثلا همسایه مهمان دوستان شخص سوم باشند که داستان را از جای دیگری مینویسد که احتمالا و اتفاقا خیلی هم آدم باحالی است. شخص سوم را خیلی هم بیشتر از شخص اولی که ایشان علاقه دارند باشند میبیند. خلاصه سرتان را درد نیاورم. همیشه دوست دارند شخص سوم باشند. یعنی مثل شخص سوم. شخص سومی که به شخص اول بدل شده است. فکر هم نکرده بودند که این شخص ها شاید واقعا آن شخص ها نباشند. مثلا اگر بهشان بگویی این شخص با آن شخص فرق دارد و شخص سوم میتواند واقعا شخص اول باشد باور نمیکنند. منظورشان حتما همین است که شخص همان شخص است، چون چیز دیگری غیر از نمیتواند باشد. و هر کس که چیز دیگری بگوید حتما توهم زده است...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.