مر از این غصه سرانجام گذشتم،
که دلم عزم سفر کرد
و
به در گاه تو هر بار سزاوار نشستم!
غم از این غصه سفر کرد
دگر بار
که هر بار
دم درگاه تو، بی دلهره، بی دغدغه،
صد بار نشستم،
مر از این غصه سرانجام گذشتم!
که دلم قصد خطر کرد و
دگربار لطیفی به سخن باز،
به صد دلهره، بی دغدغه، هر بار،
مر از این غصه سرانجام گذر کرد!
و
دلم عزم سفر کرد
و
ز درگاه تو هر بار سزاوار گذر کرد و !
مر از این غصه سر انجام گذر کرد و !
و
دگر بار لطیفی! قصد خطر کرد و !
مر از این غصه سرانجام گذر کرد!