از خندیدن خوشم میاید
البته گاهی وقتها
مثلا نه با قیمت...
نه به قیمت شکستن مچ دستم...
آخر میدانید که،
از آنوقت به بعد،
پینگ پنگم کلی پسرفت کرد،
و مجبور بودم روی پینگ پنگم کار کنم،
مثلا از وقتی پینگ پنگم پسرفت کرد،
آنقدرها خنده دار بودم،
و مجبور بودم به قیمت شکستن مچ دستم،
پس از آن برای همیشه،
مایه خندیدن دیگران باقی بمانم!