نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

قهرمان

ای وای که قهرمانان کودکی، نوجوانی و جوانی من نویسندگان نحیفی بودند که بعدها به راز زندگی پر فراز و نشیب و علت دردهای درمان نشدنیشان پی بردم. درست مثل کسانی زندگی کردند که مذهبیون علت دردهایشان را بدون توجه به سرنوشت دردناک پیامبران بیهوده شمردند، و درست مثل پیامبران کوچکی زندگی کردند که هرگز طعم رسالتشان را جز به کتابهایی که در چاپخانه ها چاپ کرده بودند نچشیدند. حالا من هم شاید به درد این قهرمانان دچار شده باشم اما جسورانه به جایی رسیده ام که حتی چاپخانه ها را جای مناسبی برای ادای رسالتم نمیدانم. این حتما از تنبلی بیش از حد من و عدم توانایی من برای نویسندگی نشات میگیرد ولی حتی اگر اینطور هم باشد من حتما درست فکر کرده ام که چاپخانه ها جای مناسبی برای ادای دینم نیستند. گذشته از اینها نه انگیزه ای برای نویسنده شدن دارم و نه گمان میکنم دینی را باید بجا آورد. بعید میدانم نویسندگان قهرمان من هم گمان میکردند باید دینی را بجا آورند. احتمالا آنها هم برای امرار معاش نویسندگی میکردند. اما اینروزها دیگر کدام آدم عاقلی برای امرار معاش دست به نویسندگی میزند؟ و اما امرار معاش همان چیزی است که اینروزها تبدیل شده است به مهمترین چالش زندگی انسانهای به نسبت فرهیخته در جوامع ثروتمند تر. در جوامع از هم پاشیده که جنگ و تروریسم حرف اول را میزند. حتی در جوامع ثروتمندتر هم کسانی را میبینی که از راز هنوز زنده ماندن آنها به قدری بیخبری که دلت میخواست تمام زندگی ات را درباره شان بنویسی. کسانی که معلوم نیست شب را کجا میگذرانند، روزها آب و غذا از کجا می آورند و کجا خودشان را میشویند. در میان درک دشواری زندگی این عزیزان و پیشرفتهای غیر قابل باور تکنولوژی به این نتیجه رسیدم که اینهمه کوه پیشرفتها احتمالا نمیتواند پاسخی در خور به تمامی نیازهای بشر باشد. احتمالا باهوش ترین و فرهیخته ترین انسانهای دنیا به قدری مشغول به امرار معاش و کسب ثروت هستند که از نظرشان مشکلات مهمتری برای فکر کردن وجود ندارد. دیگر احتمالا به نیازهای خودشان و دیگران حتی فکر هم نمیکنند. وقتی مهمترین انسانهای جهان به نیازهای خودشان و دیگران کاملا بی توجه باشند حاصلش چه میشود؟ حاصلش میشود همین دنیایی که دردش را همه میکشند. شاید قهرمانهای کودکی، نوجوانی و جوانی من هم همان آدمهایی بودند که صرفا به نیازهای خودشان و دیگران بی توجه نبودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.