نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

آخرت در مترو

سوار مترو که میشم آدمهای میانسالی که چندتا تار موشون سفید شده رو به کرات میبینم که جاشون رو میدن به آدمهای کهنسال در حالی که خیلی جوانها از اینکار امتناع میکنن!!! مثل خودم  مثلا من هنوز به این نتیجه نرسیدم درست و حسابی که وقتی راه خودم اینهمه درازه و کیفم اینهمه سنگینه چرا باید جای خودم رو بدم به کسی!!! اما اون آقاهه با خوشحالی جاشو میده به کس دیگری و اون هم با خوشحالی میشینه. آیا در جامعه ما یه چیزی گم شده یا یه چیزی هنوز پیدا نشده یا یه چیزی هست که ما میدونیم یا یه چیزی هست که میدونستیم و فراموش کردیم؟ راستی به غیر از آخرت چه دلیلی میتونه داشته باشه که آدم جاشو بده به کس دیگری. اما آیا آخرت صرفا در همین خلاصه میشه که آدم جاشو بده به کس دیگری؟ یا اینکه وقتی جوانها اینهمه آدم رو میبینن که راست راست حق کشی میکنن آخرت رو هم فراموش میکنن؟ یعنی هیچ دلیل دیگه ای نمیتونه وجود داشته باشه برای اینکه آدم کس دیگری رو خوشحال کنه و صندلیشو بده بهش؟ چقدر بد!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.