نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

شعری از ناظم حکمت

زندگی شوخی نیست

جدی بگیرش

کاری که  فی المثل یکی سنجاب  می کند

بی این که از بیرون و آن سو ترک انتظاری داشته باشد...
تورا جز زیستن کاری نخواهد بود
زندگى شوخى نیست
جدّى بگیرش
اما بدان اندازه جدّى که
تکیه کرده به دیوار فی المثل، دست بسته
یا با جامه‏ ی  سفید و عینکى بزرگ در آزمایشگاهى
بمیرى تا دیگر آدمیان بزیند،
آدمیانى که حتا چهره‏ شان را ندیده‏اى؛
و بمیرى در آن حال که میدانى
هیچ چیز زیباتر، هیچ چیز واقعى تر از زند‏گى نیست.
جدّیش مى‏گیرى
اما بدان اندازه جدّى
که به هفتاد ساله‏ گى فی المثل، زیتون ْ‏بُنى چند نشا کنى
نه بدین نیّت که براى فرزندانت بماند
بل بدان جهت که در عین وحشت از مردن به مرگ باور ندارى
بل بدان جهت که در ترازو کفه‏ ى زندگى سنگین‏ تر است!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.