بعدش آقا غوله دوباره یادش میفته که غوله... فرقی نمیکرد از اولش... از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر میومد... از عقب از توی برج ناله شبگیر میومد... پریا گشنه تونه؟ پریا تشنه تونه؟ پریا خسته شدین؟ مرغ پر بسته شدین؟ چیه این های های تون؟ گریه تون وای وای تون؟ پریای نازنین، چتونه زار میزنین؟ سفیدی پادشاس دیب گله داره... دنیای ما قصه نبود... پیغوم سر بسته نبود... دنیای ما عیونه... هر کی میخواد بدونه... دنیای ما خار داره... بیابوناش مار داره... هر کی باهاش کار داره... دلش خبردار داره! دنیای ما بزرگه... پر از شغال و گرگه...