نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

از روز اول امسال

از روز اول امسال که تصمیم گرفتم دوباره نشتیات را بازگشایی کنم حالا هشت ماه و یازده روز گذشته است و هنوز درگیر کرونا هستیم. داشتم اس اند ام ۲ را نگاه میکردم. آنفورگیون ۳ ... حالا هم این آهنگ تقدیم به شما...   ولی حیف شد که ساند کلود فیلتر شد  این آهنگ هم حرف بدی نمیزنه ... تنگ غروبه،،، خورشید اسیره،،، میترسم امشب خوابم نگیره،،، 



اتفاقهای ریز و درشت زیادی در این مدت رخ داده و من عاجزم از اینکه همه این اتفاقها را برای شما بازگو کنم. حال و حوصله شوخی و خنده هم که میدانم ندارید... بعضی وقتها دنیا درد دارد آنقدر که آدم را زندانی خودش میکند... میگویند دنیا زندان مومن است... ولی چه کسی است که در این دنیا زندانی نباشد و طعم جهنم را نچشیده باشد؟ شاید مثل همان روزها که من هم طعم جهنم را چشیده بودم و حالا هم خودم را اینطوری زندانی کرده ام ... نه آنطوری که خیلی ها میخواهند ولی خب میدانید من هم مثل بعضی ها دل خوشی از شمر و یزید ندارم... خلاصه قضیه این است که من هم در میان شما زندگی کرده ام و دلم میخواهد یک یا حسین بگویم... نه! شاید کمی بیشتر حتی نعره بزنم... گریه کنم... زنجیر بزنم... سینه بزنم... خودم را بزنم... یا خیلی کارهای دیگر... ولی به نظرم کاش ما اینقدر احساساتی نبودیم و سعی میکردیم بدنبال هوای تازه ای هم بگردیم و خودمان را از این زندان خلاصتر کنیم... مثلا جوری باشیم که حسین دیگر نیازی نباشد عاشورا خودش را به صف دشمن بزند تا خیلی چیزها را ثابت کند... مثلا شاید میشد خیلی ها مال حرام نخورند و به خاطر ادامه حرام خواری خودشان مجبور نباشند خیلی مشقات را در زندگی به خیلیها تحمیل کنند. از ارائه توضیحات بیشتر معذورم. یا حسین. ذت زیاد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.