نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

اندر احوالات ملاقات محمدرضا گلزار با روبرتو کارلوس

روزی آنها را بدیدی که سوار بر ماشینی لوکس و مدل بالا در معیت هم نشسته بودی و با هم سواری بکردی... روز دیگر آنها را بدیدی که در حیاط خانه والیبال بازی بکردی... تا خود چون باشد و چنان باشد و در وصف این ملاقات چنان گفتندی که بزرگان هنوز در عجبند که چطور باشد که محمدرضا گلزار روبرتو کارلوس را بدیدی یا روبرتو کارلوس محمد رضا گلزار را بدیدی... و کسی را خبری نشدی که چرا و چگونه و برای چه... شما را اگر خبر بشدی ما را بیخبر نگذارید... چرا که آنگونه که از بزرگان توقع میرفتی اکنون زمان ملاقات سردار شمقدری با چینگ چانگ چونگ بودی نه زمان ملاقات محمدرضا گلزار با روبرتو کارلوس ولی خب به هر حال خدای را بندگانند که بچه معروف بودی چون اینان و احتمالا آوازه ایشان چنان در کائنات بپیچیده بودی که کاسه صبر ایشان چنان لبریز بشدی که باید یکدیگر را ملاقات بکردی...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.