نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

روز خاص

امروز یک روز خیلی خاصی در زندگی من بود که حیف دیدم در موردش ننویسم. البته نمیدونم دقیقا باید در مورد چی بنویسم. ولی خب سعی خودمو میکنم. از جریانات کاری که به رفع دو تا باگ مهم و اضافه کردن یک فیچر مهم به یکی از پروژه ها و بعد یک جلسه نسبتا پربار بود که بگذریم میرسیم به مسیر برگشتن به خانه. خب توی مسیر راننده تاکسی که از قبل منو میشناخت و همیشه بهم میگفت مهندس نمیدونم چرا فکر میکرد رشته من فلسفه بوده! خب مگه فیلسوفا مهندس میشن؟ ولی خب بیخیال بهم میگفت مهندس و فکر میکرد رشته من فلسفه بوده. منم گفتم نه آقا پیروز رشته من کامپیوتر بوده اما به فلسفه خیلی علاقه مندم. بیش از همه چیز به اگزیستانسیالیسم. بدون لحظه ای مکث اسم همه فیلسوفهای اگزیستانسیالیست رو گفت و بعدش گفت یه فایل صوتی میخوام برات پخش کنم. که خب این فایل صوتی مربوط به پیش از انقلاب بود و جریاناتی که در اون زمان وجود داشته. اما چه چیز امروز خاص بود؟ آهان! امروز جریان این قضیه فیلسوف بودن من و اون فایل صوتی منو در یک فضایی قرار داد که اصلا توقعشو نداشتم. یعنی من قبل از انقلاب به دنیا نیومده بودم و واقعا واقعا به غیر از شعر شعرای معاصر چیز خاصی در موردش نمیدونستم. اما خب اون چندتا فایل که یکی دوتاش هم شعرهای سایه و تار لطفی بود و البته یه چیزای دیگه منو برد به اون حال و هوا و حس کردم آقا پیروز هنوز داره در همون حال و هوا زندگی میکنه. به خودم فکر کردم و یه تلنگر به خودم زدم گفتم: پسر... چقدر بعضی وقتها آدمها همین آدمهایی که فکر میکنی میشناسیشون میتونن با اون چیزی که توی کله توعه کلی فرق داشته باشن. چقدر هنوز ممکنه آدمهایی گوشه و کنار دنیا باشن که با خیلی مشکلات دست و پنجه نرم میکنن و خیلی هم از اون چیزی که تو توی زندگی خودت مهم حساب میکنی مهمتر و پر اهمیت تر باشن. آخر فایل صوتی آقا پیروز گفت چطور بود مهندس؟ چیزی فهمیدی؟ گفتم آره فکر میکنم حرفش این بود که انسان یک موجود اجتماعی هست و تا زمانی که نسبت به همنوعان خودش بیتفاوت باشه نمیتونه نسبت به خودش هم اونطور که باید و شاید توجه کرده باشه... همین... نه من کمونیستم نه هیچ کس دیگه ای! من هنوز خیال میکنم اگزیستانسیالیستم... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.