نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

لمس روح

وقتی تو اون مهمونی که در و دیوونه های آلمانی راه انداخته بودن با اون دختر اوکراینی رقصیدم، اونم رقص به اون خنده داری... یه جوری روحمو لمس کرد که هیچوقت یادم نمیره... آخه روحا یه جورین... یه جور بدی که نمیتونن نسبت به هم بیتفاوت باشن... (خاطرات دوران بی کسی - الکساندر گراهام بل)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.