در فراموشی ما طعنه زنان گریانند
من که شاسم، دگر ایشان دانند
...
شاس از خرتق (۱) هستی بنگر تا بدهند
شاسی از وی بطلب تا که کمی شاس دهد!
...
اسکل و شاسم و بی پرده عیان میگویم
تا که گویند تو شاسی و ز شاست خبرند!
...
منقل (۲) آک فلک دیدم و شاس مه نو
که ز شاسش همه را جمله عیان شاس دهند
...
آنکه شاسی به مذمت به دو چیزی نگرفت
شاس آلوده نثارش شود و فاش شود!
...
کاهش شاس زمین عامل گرمایش بود،
شاس اگر پایه شود جمله همه شاس شوند
...
وصف شاسی ننوشتی و شد ایامی چند
شاسیا من چه کنم دردسر راست شود؟
...
گرچه شاس از سر این کار گذشته است ولی
باز شاسم به در آید همگی منگ شوند
پی نوشت: ۱) خرتق: خرتناق، جاف گیتی. ۲) منقل: محل نقل و گفتگو