نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

نشتیات ذهن من...

این وبلاگ صرفا در مورد چیزهایی است که از ذهن من نشت کرده است... در مورد کودکان، در مورد بزرگسالان، در مورد فامیل دور و در مورد چیزهای دیگری که عمدتا خنده دار هستند،،،

عاشق گرینلند...

+ ببینم، تو همونطور که گفتی واقعا عاشق گرینلندی؟

- آره، چطور مگه؟ 

+ عاخه واسه من خیلی عجیبه که کسی عاشق گرینلند بشه!

- چیش عجیبه؟

+ عاخه تقریبا اونجا خالی از سکنه اس، کسی اونجا زندگی نمیکنه. ببینم تو تابحال اونجا رفتی؟

- نه، ولی یه بار با هواپیما از روش رد شدم... خیلی وسیعه!

+ واسه اینکه وسیعه عاشقش شدی؟

- نه! ولی شاید به اون هم ربط داشته باشه!

+ پس دقیقا به چی ربط داره؟

- دقیقا،،، میدونی... راستش نمیدونم چطوری بگم. به نظر من گرینلند ترسناک ترین چیز دنیاس. از بین کشورها و آدمها و شاید حتی همه سیاره ها و اجرام آسمانی! خب بعد اون جریانات، کمتر چیزی توی این دنیا پیدا میشه که من ازش بترسم.... ولی گرینلند یکی ازوناس... من از گرینلند خیلی میترسم! واسه همینه که هنوز هم عاشقشم... چون میتونه منو بترسونه... اگر هم یه روزی بشه، حتما دلم میخواد خودمو برم وسط اون برف و یخها سر به نیست کنم... شنیدم یکی یه بار همین کارو کرده بوده! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.